«سیدعلی اکبر ابوترابی»؛ از همرزمی با اندرزگو و چمران تا سوراخ شدن سر با میخ در اسارت
زیر وحشیانهترین شکنجه بعثیها مقاومت کرد؛ چندبار او را به چوبه دارش بستند و سرش را با میخ سوراخ کردند تا اعتراف کند. در تهران فکر کردند شهید شده و برایش مراسم ختم گرفتند اما «سید آزادگان» زنده ماند و اسطوره استقامت و خورشید شبهای اسارت شد.