ورود آزادگان سرافراز به خانه و خاک عشق؛ خانه غزلخوان شده است از خبر آمدنت...
آمدید... خسته از سفری به درازای تاریخ. با ردایی از رزم و رنج بر دوش، با شولایی از زخم بر تن، پای آبله از همه تفتیدگیهای صحراهای صبوری، شکوه غرور از شیار شکستگیهای چهره، روح رهایی از ردپای سالها شکنجه و شلاق، آیت آزادگی شدهاید و سرو بلند آزادی؛ با همین قامتهای خمیده و خردشده از بار غربت و مظلومیت... خوش آمدید به خاک شهیدان، به خانهی عشق!...