همیشه به خانواده میگفت: «دعا کنید تا من مخلص شوم چون تا مخلص نشوم شهید نمیشوم و این تنها آرزوی من است.» چندبار مجروح شد اما هربار هنوز بهبود نیافته به جبهه برمیگشت. گمشدهاش در جبهه و در سنگر بود. آخر هم مزد خلوصش را گرفت و مستقیم از جبهه به آسمان رفت...