شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024


۱۳۹۸/۰۸/۰۱ / /
«شعر ماندگار»
حمیدرضا شکارسری«بیا باهم، وسط شهر، در هوای اهواز، آدم خاکی بسازیم»* طبعا ماندگاری هر اثر هنری از جمله شعر، امتیازی مثبت برای آن محسوب می‌شود. این که اثر بتواند مهر تاریخ مصرف و محل مصرف را از پیشانی خود بردارد و هر زمانی و هر مکانی شود، همه زمان‌ها بتواند خوانده شود و همه مکان‌ها بتواند مخاطب خود را بیابد و مهم‌تر این که همیشه و همه جا درک شود. در این وضعیت، هنرمند و شاعر باید با حوادث روزگار خود و تحریکات حسی خود چه کند؟ آیا همیشه باید بر این احساس لگام بزند و به بهانه خلق اثر هنری یا شعری ماندگار و همه زمانی و همه مکانی، از ابراز احساسات و عواطف خود عامدانه خودداری کند؟ در این صورت تعهدات انسانی و اجتماعی او چه می‌شود؟ بهتر است بگوییم هیچ دلیلی وجود ندارد که تمام آثار یک شاعر ماندگار و همه‌گیر شوند. چه بسیار آثاری که احساسات و عواطف آنی و حتی شخصی شاعران بزرگ تاریخ را در برابر رویدادهای پیرامونش منعکس می‌کنند و لزوما داعیه‌دار جاودان‌شدن و جهانی شدن نیستند. گاه باید به جای زمزمه فریاد کشید و چه خیالی است اگر گوشی نازپرورده آزرده شد؟!حسن ناصرپورکیانی در شعر خود واکنشی هنرمندانه نسبت به پدیده‌ای طبیعی و منطقه‌ای بروز داده است. گرد و غبار اهواز چه بسا پدیده‌ای باشد که برای بسیاری از هم‌وطنان او قابل درک نباشد و چه بساتر رویدادی باشد که در سال‌های بعد اصلا منتفی شود و در یاد کسی هم نماند، اما این دلیل نمی‌شود که ناصرپور عکس‌العمل شاعرانه‌اش را به ملاحظه ماندگاری پدیده گرد و غبار شهرش، خودسانسوری کند. با این حال شاعر صرفا به انعکاس گزارش‌گونه حادثه بسنده نکرده است و در واقعیت تصرف کرده است. او با وجود ذکر نام اهواز، چنان در میزان گرد و غبار اغراق کرده است که به مخاطب، پیشنهاد ساخت آدم خاکی می‌دهد! این دایره واژگانی ما را به یاد ساختن آدم برفی می‌اندازد و همین مقایسه به فهم مضمون کمک می‌کند وگرنه به گمان من درک ساختن آدم خاکی امکان‌پذیر نبود. در واقع ناصرپور نه تنها به تعهد اجتماعی خود عمل کرده است، بلکه در تعهد ادبی خود نیز کوتاهی نکرده است.* شرجی شهریور، حسن ناصرپورکیانی،آلیما، 1396، صفحه 27