قطعه جدید محسن چاوشی برای «بامداد خمار» منتشر شد+صوت

به گزارش خبرنگار موسیقی ایرنا، قطعه موسیقی «عجب اومدی» با ترانه‌سرایی امید روزبه، آهنگسازی و خوانندگی محسن چاوشی و تنظیم‌ اشکان عرب برای سریال «بامداد خمار» در شبکه نمایش خانگی منتشر شد است.

بهروز میرزایی (گیتار نایلون)، امین عطایی (سازهای زهی)، مهدی کریمی میکس و مسترینگ، رسول عباسی طراح کاور و حامد تلخ‌آبی تایپوگرافی از دیگر عوامل اجرایی این اثر هستند. برای شنیدن قطعه «عجب اومدی» می‌توانید اینجا مراجعه کنید.

متن ترانه «عجب اومدی» بدین شرح است:

«زمستون شده، از این سایه‌

جگرخون شده، سراغی بگیر…

خودم هیچی، یه حال و خبر

از این بوته‌ اقاقی بگیر

تنم سرده و دلم سوخته

پریدم ولی پرم خونیه

فدای سرت که من قسمتم

مث موی تو پریشونیه

یه شب مث موج به دریا زدی

میگفتی میام، عجب اومدی

چرا رفتی و چرا جا زدی

میگفتی میام، عجب اومدی

عجب اومدی...

عزیز دلم پریشونم و

به زیبایی تو فکر می‌کنم

دوست داشتم که تنهام و باز

به تنهایی تو فکر می‌کنم

به من فکر کن، به تنهاییام

به این خونه‌ی بهم ریخته

به من فکر کن که هر شب چطور

با هر زنگ در، دلم ریخته

یه شب مث موج به دریا زدی

میگفتی میام، عجب اومدی

چرا رفتی و چرا جا زدی

میگفتی میام، عجب اومدی

عجب اومدی...

عزیز دلم پریشونم و

به زیبایی تو فکر می‌کنم

دوست داشتم که تنهام و باز

به تنهایی تو فکر می‌کنم

به من فکر کن، به تنهاییام

به این خونه‌ی بهم ریخته

به من فکر کن که هر شب چطور

با هر زنگ در، دلم ریخته»

چاوشی پیش از این قطعه‌های «بامداد خمار» را با شعری از حافظ و «پناه» را با ترانه‌ای از امید روزبه، آهنگسازی و خوانندگی خود برای سریال «بامداد خمار» منتشر کرده بود.

سریال «بامداد خمار» به نویسندگی حسین کیانی، کارگردانی نرگس آبیار و تهیه‌کنندگی محمدحسین قاسمی در شبکه نمایش خانگی پخش می‌شود.

ترلان پروانه، نوید پورفرج، علی مصفا، رضا کیانیان، لاله اسکندری، گلاره عباسی، دانیال پورصباح، حمید صفت، مرجانه گلچین، رزیتا غفاری، پریوش نظریه، کاظم هژیرآزاد، بهنوش بختیاری، داوود فتحعلی‌بیگی، احترام برومند، گلاب آدینه و بهناز جعفری از بازیگران این مجموعه هستند.

درام عاشقانه بامداد خمار که اثر اقتباسی از مشهورترین و پرفروش‌ترین رمان عاشقانه به همین نام بعد از انقلاب به قلم فتانه حاج سیدجوادی ساخته شده است، روایت دختر یک خانواده اعیان طهران قدیم با نام «محبوبه» است که عاشق شاگرد نجاری محله‌شان می‌شود. او خواستگارهایش را رد می‌کند و در برابر خانواده‌اش می‌ایستد تا آنها این عشق را به رسمیت بشناسند و به ازدواج او با «رحیم» رضایت دهند غافل از اینکه چرخ گردون روزگار گاهی بر وفق مراد نمی‌چرخد.