اگر صفحه را درست نمی‌بینید اینجا را کلیک کنید

آنچه از روزبهان می‌توان آموخت
ایسنا/اصفهان کتاب «زیبایی نزد روزبهان» و عنوان فرعی آن یعنی «آنچه امروز از او می‌توان آموخت» به روشنگری درباره التباس، جمال و جلال و حُسن پرداخته و در این بین، التباس از واژگان کلیدی نزد روزبهان است. آنچه فراتر از همه در این کتاب اهمیت دارد این است که سعید بینا مطلق نویسنده آن تلاش‌کرده است تا به شیوه‌ای غیر تاریخی، روزبهان به روزبهان فهمانده شود. کتاب «زیبایی نزد روزبهان؛ آنچه امروز از او می‌توان آموخت» نوشته «سعید بینا مطلق» محور تازه‌ترین نشست از سلسله جلسات فصل سخن قرار گرفت که به جمع‌خوانی کتاب‌های حوزه فلسفی اختصاص دارد و بعداز ظهر سه‌شنبه (۱۸ بهمن‌ماه) در کتاب‌فروشی اردیبهشت جهاد دانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد. در ابتدای این نشست، سعیدبینا مطلق، استاد تمام گروه فلسفه دانشگاه اصفهان و نویسنده کتاب «زیبایی نزد روزبهان؛ آنچه امروز از او می‌توان آموخت» با بیان اینکه گفت‌وگو بدون یک بستر مشترک امکان‌پذیر نیست و اگر این بستر وجود نداشته باشد بهتر است که آدمی سکوت کند، اظهار کرد: این بستر مشترک چه در جمع‌های کوچک و چه در جمع‌های بزرگ که بزرگ‌ترین آن‌ها جامعه است برای گفت‌وگو ضروری است، چراکه اضداد دارای یک اصل یگانه هستند و اگر یگانگی اضداد وجود نداشته باشد پیوند و یگانگی آن‌ها شدنی نخواهد بود. در یک جمع نیز چنین است و بستر مشترک برای هر گفت‌وگو و تعاملی ضروری است؛ ازاین‌رو از عوامل این برنامه برای ایجاد امکان گفت‌وگو تشکر می‌کنم. او ادامه داد: تااندازه‌ای عنوان فرعی کتاب «زیبایی نزد روزبهان» یعنی «آنچه امروز از او می‌توان آموخت» گویای محتوا و هدف آن است. وقتی صحبت از آموختن از روزبهان است باید گفت روزبهان کسی است که اوایل قرن هفتم هجری قمری از دنیا رفت. از طرفی زیبایی حدومرز ندارد، بنابراین زیبایی، تاریخی نیست، همان‌طور که حقیقت نیز تاریخی نیست در غیر این صورت صحبت ازآنچه در گذشته است به درد ما نمی‌خورد، یعنی چون زنده نیست گفتنی هم نخواهد بود. نکته دیگر در زیر عنوان کتاب این است که روشنفکران در جامعه مدرنِ ما حقیقتی را نادیده گرفتند که همان زیبایی بود چون برای آن ضرورتی قائل نبودند؛ بنابراین گفتارها و کردارها با زیبایی همراه نشد و چیز دیگری جایگزین زیبایی می‌شود، یعنی نادرست؛ بنابراین تأکید بر زیبایی، در گسترده‌ترین معنایش و نه‌فقط در نسبت با فرد، بلکه در نسبت با جامعه، تأکید بر حقیقت نیز هست. نویسنده کتاب «زیبایی نزد روزبهان» گفت: این کتاب نزدیک به ۱۰ سال وقت من را گرفت که اولاً تا اندازه‌ای به خاطر موضوع حساس آن است، دوم به خاطر سبک نوشتار روزبهان یعنی دشواری سبک او است. جملاتی که روزبهان بکار می‌برد لااقل در آثاری که مرجع کار برای من بودند کوتاه و فشرده است و زبان، بسیار استعاری است، لذا فهم آن ساده نیست و متن دشوار است. چون منابع من برای این کار در درجه نخست نوشته‌های روزبهان به‌ویژه مشرب الارواح و شرح شطحیات، عسرت القدس، کشف‌الاسرار و عرائس البیان بودند و تنها یک تفسیر یعنی عبهر عاشقین را در اختیار داشتم که این تفسیر نیز ناتمام است؛ بنابراین من کوشیدم که روزبهان را با روزبهان بفهمم یعنی تمایل من این بود که اولاً متن نویسنده را با متنی دیگر از او فهم کنیم. بعد از فهم مطلب، بیان مطلب کار دشواری بود. بینا مطلق افزود: نکته دیگر، شیوه کار است که زندگینامه روزبهان را به شیوه‌ای نوشتم که معمولاً باب نیست، چون مرحوم معین زندگینامه روزبهان را در سرآغاز عبهر العاشقین به صور مبسوط به چاپ رساند و برای ما کافی است؛ اما فقط علت، این نبود که شیوه دیگری برای نگارش زندگینامه برگزیدم، چون موضوع دیگر این است که روزبهان به زندگی روزمره اشاره نمی‌کند و از نظر من زندگینامه نویسی در گذشته و اکنون تفاوت بسیار زیاد و مهم دارد و فهم آن به این نکته اشاره می‌کند که چرا زندگینامه‌نویسی متفاوت شد و چرا زندگی روزمره و تمام جزئیات زندگی یک نویسنده در اثر او منعکس می‌شود و تأثیرگذار است و به ما کمک می‌کند که اثر را دریابیم؛ این به چیستی دنیای مدرن کمک می‌کند. ازاینجا بود که من به این مسئله پی بردم که روزبهان را نمی‌توان به همان‌گونه نوشت که برای دیگران می‌نویسیم و به همین دلیل این پرسش ذهن من را به خود مشغول می‌کرد تا اینکه اشاره‌ای را در کتاب «افلوطین و سادگی نگاه» دیدم که آنچه من در ذهن داشتم در آنجا به‌روشنی بیان‌شده بود و برای همین یکی از منابع الهام من در نگارش زندگینامه روزبهان همین کتاب بوده است. او با تأکید بر اینکه زندگینامه روزبهان باید با زندگینامه نویسنده امروزی متفاوت باشد، تصریح کرد: کتاب «زیبایی نزد روزبهان» سه فصل عمده دارد که «روزبهان زیبایی» و «زیبایی چون طریق معرفت» و «زیبایی، عشق و عقل» نام دارند و در فصل اول تا اندازه‌ای سعی کردم که پاره‌ای از اصطلاحات روزبهان را روشن کنم تا به فهم مطلب کمک کند و در فصل دوم از سه طریق یادکردم که به‌عنوان سه‌ راه روزبهان نامیده شده است. در فصل آخر نسبت زیبایی و عقل را با دو هدف مکمل یکدیگر بیان کرده‌ام؛ یکی اینکه معمولاً در فرهنگ ما بین عرفان، عشق و عرفان و عقل یا معرفت فرق‌گذاری می‌شود و من خواستم نشان دهم که چنین چیزی امکان ندارد و شما نمی‌توانید عرفان را نه بدون خرد فهم کنید و نه بدون عشق؛ برای همین است که برای مثال مولوی، هم مثنوی را و هم کلیات شمس را دارد. استاد تمام گروه فلسفه دانشگاه اصفهان اضافه کرد: دوم اینکه خواستم نشان دهم که عقل در بالاترین مرتبه خود با زیبایی بیگانه نیست. همان‌طور که افلاطون نیز بر این نکته تأکید می‌کند که برای تربیت کودکان و نوجوانان باید همه‌چیز حتی وسایل منزل زیبا باشد و در پی این مطلب می‌افزاید که اگر شخصی در چنین فضایی بزرگ شود و وقتی خِرد در او بارید با زیبایی بیگانه نخواهد بود. نکته دیگری که من هنگام نگارش فصل آخر یعنی «زیبایی، عشق و عقل» در نظر داشتم وضعیت عقل و خردگرایی در جامعه ما بود که من اینجا از بی‌قراری خرد در جامعه کنونی صحبت کرده‌ام و واژه بی‌قراری را به دو معنا به‌کار برده‌ام؛ یکی نداشتن قرار به معنای نداشتن آرام و نداشتن جایگاه است یعنی جنبه ایستاییِ آن و دیگری و بی‌قرار بودن یعنی جنبه پویای آن است، یعنی اینجا خرد وجود ندارد. بینا مطلق گفت: نکته دیگر اینکه ما اگر بخواهیم آن‌طور که شایسته و بایسته ملتی مثل ما است زندگی کنیم باید به خرد بها دهیم و جایگاه آن را تعریف کنیم که در آن صورت خرد از زیبایی جدا نخواهد بود. یکی از نقدهای اساسی که می‌شود به روشنفکرانِ ما داشت این بود که نوعی «خرد»ورزی باب کردند که بیگانه با زیبایی بود و این تبعاتی داشت که به نظر من این تبعات باید برای ما درس‌آموز باشد؛ بنابراین با خواندن کتاب «زیبایی نزد روزبهان؛ آنچه امروز از او می‌توان آموخت» نباید صرفاً در نظر داشته باشیم که قبل از روزبهان چه چیزی گفته‌اند و روزبهان چه چیزی افزوده و چه چیزی کاسته است، یعنی ازنظر جنبه تاریخی به آن نگاه نکنیم، بلکه آن را به‌عنوان یک کل در نظر بگیریم که این کل می‌تواند برای ما امروز هم آموزنده و راهگشا باشد. او بیان کرد: من به روزبهان به‌عنوان یک عارف نگاه نکردم، بلکه به‌عنوان یک فیلسوف نگاه کردم و بی‌دلیل نیست، چون مرز بین فلسفه و عرفان مرز باریکی است، البته به این بستگی دارد که مرادِ بحث فلسفه چیست. معمول تاریخ فلسفه اسلامی این است که شاید به تأسی از هم‌کیشان عربِ ما فلسفه را با ابن رشد متوقف می‌دانند یعنی در آنجا فلسفه فراتر نرفت، اما ایرانی‌ها می‌گویند فلسفه متوقف نشد و ادامه پیدا کرد و سهروردی و صدرا را مثال می‌آورند و من فکر می‌کنم که ایرانی‌ها حق‌دارند؛ خیلی روشن است که اگر فلسفه برای ما فقط ارسطو و مشائیان باشد حق با دوستان عرب‌زبان خواهد بود و تنها ابن رشد سرانجام فلسفه‌ورزی در جهان اسلام خواهد بود، اما اگر افلاطون هم فیلسوف است و پیش از او حتی فیثاغورث هم فیلسوف است که کاربرد و رواج واژه فلسفه را از فیثاغورث می‌دانند، بنابراین سهروردی، مولوی و خیام هم فیلسوف است. نویسنده کتاب «زیبایی نزد روزبهان؛ آنچه امروز از او می‌توان آموخت» ادامه داد: یعنی دلیلی نداریم که کسانی مانند روزبهان و مولوی و امثالهم را کنار بگذاریم و خودمان را از این معانی و حقایقی محروم کنیم که به زیبایی بیان‌شده و جای دیگر پیدا نمی‌کنیم. من این مرز را نسبی می‌بینم و طبیعتاً اگر مراد ما از فلسفه، فلسفه مدرن و معاصر باشد، مرزی بین عرفان به معنای متافیزیکی (وجود برای وجود، جلوه‌های وجود در هستی) وجود دارد، اما نباید یک نکته را فراموش کرد که اگر ایرانی‌ها به عرفا احترام می‌گذارند، دلیلی برای بیگانگی ما با فلسفه نیست، کما اینکه فیلسوفان بزرگی مثل هایدگر و حتی نیچه و هگل با عرفای بزرگ مسیحی تعامل داشته‌اند هرچند هیچ‌کدام عارف نیستند، ولی از آن تغذیه کرده‌اند. استاد تمام گروه فلسفه دانشگاه اصفهان تصریح کرد: بنابراین هیچ منعی در رفتار و نگاه ما نسبت به این متن‌ها ندارد، یعنی این‌ها منابع فکری بشریت هستند و اگر ما خودمان را از آن‌ها محروم کنیم به‌نوعی خود را از بشریت محروم کرده‌ایم و درنتیجه این‌ها طعمه راهزنانی خواهند شد که میراث را به تاراج خواهند برد؛ بنابراین به نظر من اعتنا به این متن‌ها و تأمل در این سخنان یک وظیفه است. نویسنده کتاب «زیبایی نزد روزبهان» در خصوص روش استفاده‌ شده در این کتاب نیز توضیح داد: علت اینکه من روش خود را در کتاب«زیبایی نزد روزبهان» مشخص نکردم روشن است، چراکه ما جایگاه روش در فلسفه مدرن را می‌دانیم، نسبت روش با معرفت را می‌دانیم و به عبارتی روش، جایگاه معرفت را می‌گیرد. در گذشته این‌طور نبود یعنی خودِ معرفت، دیدگاه فرد را مشخص می‌کرد برای همین در گذشته، پرسش این بوده که چگونه می‌شود شناخت و تا کجا می‌توان شناخت؟ ولی در دوره امروز از دکارت به این‌طرف پرسش این است که معرفت شدنی است یا خیر؟ اینجاست که ما به‌نوعی ما با غلبه روش بر معرفت روبه‌رو هستیم؛ دوم اینکه در عمل به‌ویژه در ایران باب شده که دانشجویان وقتی دست‌به‌کار نوشتن پایان‌نامه می‌شوند به آن‌ها گفته می‌شود که ابتدا روش را تعیین کنید! درحالی‌که لازم است آن فیلسوفی که به آن روش اندیشیده را بشناسند و این دشوار است. اینجاست که این مسئله موجب لوث شدن اندیشه فیلسوف و سردرگمی دانشجو می‌شود و من ضرورتی در این مورد نمی‌بینم. بینا مطلق افزود: سوم اینکه اگر از من بپرسند که چرا روش خود را در این کتاب تعیین و تعریف نکردی؟ من خواهم گفت که نه افلاطون این کار را می‌کرد و نه روزبهان؛ چون عین معرفت است و من ضرورتی برای تعریف روش نمی‌بینم و برای همین است که خودِ روش، مسئله است و من برای گمراه نشدن خواننده این کار را نکردم. طبیعت من با نگاه به روش جور درنمی‌آید و لذا وقتی سروکار من با روزبهان بود سعی کردم از روزبهان پیروی کنم و یا به تأسی از افلاطون اصلاً روش نداریم چون روش عین معرفت است؛ بنابراین وقتی ما با اندیشه افلاطون آشنا هستیم روش را درک می‌کنیم اما نظر فیلسوفان معاصر این‌طور نیست و روش یک مسئله است برای همین من از آن دوری کردم و ضرورتی هم در تعریف روش نمی‌بینم. در ادامه این نشست، محمدرضا نصر اصفهانی، دانشیار گروه ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان گفت: روزبهان در یک موقعیت تاریخی خاص در فرهنگ ما ظهور کرد یعنی قرن ششم و هفتم هجری قمری که دوران بسیار ویژه‌ای است و از بسیاری جهات تعیین‌کننده بوده است. درست است که علم تاریخ و تاریخ‌نویسی در این دوران جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد، اما غیرازآن، توجه به عرفان نیز در این دوران جایگاه ویژه‌ای دارد. اگر در عرفان چند قله بی‌چون و چرا داشته باشیم، یکی از آن‌ها مولانا، دیگری ابن عربی و قطعاً یکی از آن‌ها روزبهان است و چند تن دیگر که این دوران ظهور کردند. او افزود: روزبهان شخصیتی است که با اینکه سنگین صحبت کرده، اما موجز سخن گفته و چنان نکته‌های دقیقی را مطرح کرده که بسان یک فیلسوف و متفکر و بسان یک افلاطونِ دیگر در فرهنگ ما (که بی‌شک باید با سنت افلاطونی هم بی‌ارتباط نبود) پیوند عمیقی برقرار کرده که این پیوند در بین عارفان و اندیشمندان دوره‌های بعد هم جاری‌شده و تأثیر گذاشته است. عضو هیئت‌علمی دانشگاه اصفهان گفت: اگر بخواهیم چند غزل را برگزینیم و از بین آن‌ها یک غزل را انتخاب کنیم خیلی از من و شما غزل «بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست/ بگشای لب که قند فراوانم آرزوست» را برمی‌گزینیم که غزلی جامع و وسیع و مفصل و فوق‌العاده و مشمول تعابیر و نکته‌های حِکمی، عرفانی، زیبایی شناسانه و فلسفی است، اما همین غزل میراث روزبهان است، یعنی این غزلی است که مولانا از روزبهان می‌گیرد. روزبهان این غزل را به شکل مختصر سروده است و مولانا آن را ترفیع می‌دهد. البته هیچ‌وقت روزبهان در قالب یک شخصیت غزل‌سرا نبوده است، اما غزلی را شروع کرد و چند بیت سرود و بعد مولانا همان غزل را پردازش و نوآفرینی می‌کند و به‌صورت یک غزل جاودانه به ما تحویل می‌دهد؛ در بسیاری از افکار و اندیشه‌ها هم چنین است. نصر اصفهانی ادامه داد: اگر پاره‌ای از اندیشه‌های روزبهان را با ابن فارض مصری (که او هم یکی از شخصیت‌های بسیار تأثیرگذار و هم دوران با ابن عربی و پدر مولانا است) مقایسه کنید، روزبهان یکی از شخصیت‌های فوق‌العاده استثنایی است که توانسته اندیشه را هم در ساخت اشراقی و هم در ساخت خردمندانه و خردورزانه‌اش طی یک ریسمان و یک جریان، دو سر یک ریسمان ببیند. روزبهان است که میراث او بعدها توسط افرادی مانند صدرالدین شیرازی و مولانا به میراث عقلی عرفانی تجلی پیدا می‌کند. او با بیان اینکه آثاری که پیش‌ از این درباره روزبهان نوشته‌اند فاصله معنادار و پلکانی با کتاب دکتر بینا مطلق دارند، تأکید کرد: استاد من دکتر بینا مطلق که ما افتخار حضور چنین اندیشمندی را داریم و به‌عنوان استوانه‌های دانش و معرفت هستند توفیقی که داشتند این بود که طی ۱۰ سالی که با کتاب «زیبایی نزد روزبهان؛ آنچه امروز از او می‌توان آموخت» ممارست داشتند، این کتاب را زیسته‌اند یعنی آثار روزبهان را خوانده و با آن‌ها زندگی کرده و با فلسفه وجودی روزبهان، با فلسفه زیبایی‌شناسی روزبهان، با کلیدواژه‌های اساسی ازجمله التباس (که التباس شاید اساسی‌ترین نکات روزبهان است) زندگی کرده و زندگی کردن با قلمی بسیار شایسته و خواندنی، کتابی را عرضه کرده‌ که من افتخار می‌کنم که این توفیق نصیبم شد که چنین کتابی را بخوانم. دانشیار گروه ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان یادآوری کرد: یکی از نکات کلیدی روزبهان التباس است. کلمه التباس از واژه قرانی گرفته‌شده که ازجمله سوره اعراف آمده و همین‌طور آیه ۹ سوره انعام آورده شده «وَلو جَعلَناه ملکا لجَعلناه رَجُلا و للَبسنا علیهم ما یَلبسَون» یعنی اگر قرار بود فرشته‌ای را بفرستیم آن فرشته را در قالب انسانی می‌فرستادیم و به او در می‌پوشانیدیم آن چیزی را که انسان‌ها می‌پوشند. روزبهان از مفهوم التباس (که در این کتاب وجوه مختلف التباس تبیین شده) هم عشق و هم مستی و هم زیبایی و هم نقیب و مراقب بودن را به نحوی تبیین کرده تا صفات جمال و جلال خداوندی را توضیح دهد. التباس از کلیدواژه‌های اساسی است که فلسفه عشق را تبیین کرده و استاد بینا مطلق به‌خوبی در کتاب خود توضیح داده‌اند. شاید ازنظر روزبهان التباس صفت کسی است که بهره‌مندیِ او از عشق بسیار است و چون عاشق قرار است محل انس به خداوند قرار بگیرد و به گفته روزبهان قامت و توان او طاقت کشیدن بار سطوات را ندارد بر اساس «کُتِبَ علی نفسه الرحمه» به تجلی زیبایی و زیبایی خاص عاشقان می‌رسد. نصر اصفهانی با بیان اینکه زیبایی روی دیگر سکه وجود است و از نکات اساسی است که روزبهان روی آن تأکید می‌کند، افزود: زیبایی یک‌طرف دیگر هستی است یعنی هستی و بودن که یک مقوله ناگزیر است و هرکس در هر ساحتی باید آن را بپذیرد و به عدم ختم و با عدم یکی نمی‌شود، چون عدم، فقدان هستی است و چیزی نیست که هستی را پر کند و حجمی داشته باشد و ساحتی را پر کند؛ به این سبب هستی ازیک‌طرف ظهور و جلوه‌ای که دارد عین زیبایی است که در چشم کسی که نگاه می‌کند به‌نوعی بیخودی که گویی شرابی نوشیده است مبتلا می‌شود. ازاین‌جهت او می‌گوید چون سالک یا کسی که عبد معطوف به خداوند قرار است حقیقت را با تمام وجودش دریابد و با حقیقت مأنوس شود. او افزود: اینجاست که روزبهان داستان حضرت موسی را هم می‌آورد و داستان دیدار را مطرح می‌کند و می‌گوید اولاً دیدار ممکن است چون اگر دیدار ناممکن بود خداوند یک مسئله ناممکن را در زبان پیامبرش نمی‌گذاشت که پیامبرش بگوید «رَبّ اَرنی اَنظُر علیک» یعنی خدایا خودت را به من نشان بده آن‌گونه که تو را می‌بینم. پس دیدار ممکن است، اما دیدار، ساحت دارد. روزبهان دیدار در ساحت فعل و در ساحت صفت را مورداشاره و توجه قرار می‌دهد ولی می‌گوید دیدار در مقام ذات، آنجایی است که فرد یکی شده و بیخود می‌شود و لذا روزبهان از آن همان معنای «لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ» را نتیجه می‌گیرد، یعنی جایی که وجود به رنگ درنمی‌آید، وجود به شکل درنمی‌آید، وجود به حجم درنمی‌آید و رنگ و شکل و حجم و مانند این‌ها مظاهر بیرونی آن زیبایی می‌شود. دانشیار گروه ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان توضیح داد: روزبهان می‌گوید که چون عاشقان خواهان دیدار حقانیت و یگانگی و خودی حق هستند و این دیدار، ناشدنی است و به شکل حجم و رنگ و شکل امکان‌پذیر نیست خداوند به نزدیک‌ترین و زیباترین صورت ممکن در این جهان یعنی زیبایی ملتمس می‌شود تا عاشق با دیدن صور زیبا، ملیح همچنان در انس الهی قرار بگیرد. استاد دکتر بینا مطلق سعی کردند این تعابیر را از بین تعابیر مختلف در عبهر العشقین یا مشرب الارواح و شرح شطحیات به زبانی بیاورند که قابل فراگیری و لذت باشد و از این لحاظ کتاب «زیبایی نزد روزبهان» کتابی ارجمند است و تا کسی این کتاب را نخواند و چند بار نخواند و با آن زندگی نکند برای او ممکن نمی‌شود. او اضافه کرد: خداوند در التباس بدون لباس صفات به عاشق رخ می‌نماید و دیگر اینکه در مقام التباس، دوستدار در انس خداوند بسر می‌برد، یعنی ممکن است این موضوع از سوی ما به‌عنوان یک نظریه یا تئوری مطرح شود و ما علاقه‌مندان به فلسفه این فرضیه را در قالب یک نظریه ذهنی و تحلیلی موردبررسی قرار دهیم. خوبی کتاب «زیبایی نزد روزبهان» این است که همه آن مقدمات لازم را گفته و سپس نشان می‌دهد که چگونه عقل به این ساحت می‌رسد. این عقب، یک ساحتش ممکن است عقل جزئی باشد همان‌که مولانا می‌گوید «پیش بینی این خرد تا گور بود/ و آن صاحب دل به نفخ صور بود» یا می‌گفت که «عقل جزوی عشق را منکر بود/ گرچه بنماید که صاحب سر بود/ زیرک و داناست اما نیست نیست. تا فرشته لا نشد آهرمنیست» اینجا استاد بینا مطلق آورده‌اند که چگونه این عقل بال می‌گیرد، چگونه این عقل با کنده شدن از ظواهر و جزئیات و فرونرفتن از جزئیات می‌تواند بال بگیرد و هستی را لحاظ کند و با هستی دم‌ساز شود و چطور عقل یکجاهایی خودِ هستی می‌شود. نصر اصفهانی با بیان اینکه این زیبایی فقط حسن صورت نیست، گفت: «وَ کُلُ مَلیح حُسنه مِن جمالِها» تعبیری است که ابن فارض در کتاب خود آورده و روزبهان نیز همین تعبیر را به شکل دیگری آورده است و فقط هر زیبایی در حجم و جسم و شکل، فرورفته نیست بلکه زیبایی معنا منظور است. این زیبایی به زیبایی اخلاق می‌رسد، یعنی زیبایی ادراک، فرآیند شناختی- وجودی می‌شود و به زیبایی اخلاق می‌رسد یعنی به کسی می‌رسد که در داد کردن، در آزاده بودن، در صداقت ورزیدن، در پاک بودن، پاک دست و پاک قدم و پاک‌چشم بودن، در پاک روحی به‌جایی می‌رسد که خُلق و روحش عین زیبایی است و تولیدکننده زیبایی می‌شود. دانشیار گروه ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان تصریح کرد: مولانا می‌گوید «قافیه اندیشم و دل دار من/ گویدم مندیش جز دیدار من‌/ خوش‌نشین ای قافیه اندیش من/قافیه‌ی دولت تویی در پیش من‌» بعد جلوتر می‌گوید «ای برون از وهم و قال و قیل من/خاک بر فرق من و تمثیل من» یعنی «در آن مقامی که در حال عشق‌ورزی با حقیقت است می‌گوید ای کسی که از وهم و بحث و گفتن و حرف‌های روزمره من بیرون هستی، ای فراتر از همه این‌ها، اصلاً خاک‌برسر من و تمثیل من، من چه میگویم! من یک عبارت را می‌آورم که فاصله‌های بسیار با حقیقت دارد.» این را به‌عنوان معنای زیبا، خُلق زیبا، حرکت زیبا و روح زیبا در این کتاب آورده است؛ ضمن اینکه از دادورزی هم صحبت شده همچنان که ما از سقراط می‌شنیدیم، دادورزی محصول روح متعالیِ رهاشده‌ای است که به اوج زیبایی رسیده است. صداقت، محصول روح متعالیِ پاک‌شده‌ای است که به رهایی رسیده است. یکی از معانی هنر، رهایی متعالیِ احساسات است، یعنی هنر عبارت است از آفرینشی که به رهایی متعالی احساسات ختم شود. این مرحله یعنی رسیدن به زیبایی در معانی، در اخلاق، در افعال، در کنش و هنجار و ارزش عبارت است از ثمره وجودشناسانه زیبایی که روزبهان و البته پاره‌ای از حکیمان و عارفان هم به آن تکیه‌ دارند. نصر اصفهانی در پایان صحبت‌های خود به ابیاتی اشاره کرد که در فرهنگ ما به‌طور دامنه‌دار مطرح‌شده است. او این ابیات را قرائت کرد: «حسن چون پرده ست بر خانه وجود/ جلوه هستی ست از بود از نمود/ هرچه را دیدی به زیبایی عجین/ پرتو او دان از او شد نازنین/ حسن گوه و دره و دریا و باد/ می‌دهد از جلوه یزدان سراغ/ حسن زیبایان و غمزه دلبران/ از کمال حسن او دارد نشان/ همچنین حسن معانی در نظر/ می‌دهد از لطف رحمانی خبر/ فکر و ذکر و باور و حرف و سخن/ زو پذیرد لطف نه ز کام و دهن/ معنی و اندیشه و شعر و بیان/ مست از اویند چونان دلبران/ رو فراتر فعلاً اخلاقی و داد/ می‌شود زیبا ز روحی پاکزاد/ روح پاک آسمانی بی‌گمان/ حسن می‌ریزد به جسم و عقل و جان» و سپس افزود: این ثمره حسنی است که می‌شود از روزبهان دریافت و نتیجه تلاشی که استاد بینا مطلق به آن رسیده‌اند. سپس رضا کورنگ بهشتی، استادیار گروه فلسفه دانشگاه اصفهان گفت: حضور همه بزرگواران در اینجا نشان‌دهنده این است که همه عزیزان نمونه‌های بارزی از جان‌های زیبای زیبا دوست هستند چون اینجا جمع شدند تا از زیبایی نزد روزبهان به روایت استاد دکتر بینا مطلق بشنوند. از برگزارکنندگان این نشست هم تشکر می‌کنم که هویت یک شهر و زیست انسانی در یک جامعه بشری به معنای عمیق کلمه‌اش به همین گردهمایی‌ها بر محور فرهنگ است و فرهنگ را از آدمی گرفتن چیزی از آدمی باقی نمی‌گذارد. او با بیان اینکه با ابراز خرسندی از اینکه این کتاب به زبان فارسی نگارش پیداکرده و به معنای واقعی کلمه غنائی بر غنای حوزه ادب و فلسفه و حکمت افزوده است، ادامه داد: من افتخار شاگردی مستمر دکتر بینا مطلق را به مدت بیش از ۲۰ سال دارم، استاد بینا مطلق مظهر استادانی هستند که به شاگردان خودشان جرئت سخن گفتن و مشارکت در گفت‌وگو می‌دهند، بنابراین سخنان که اینجا می‌گویم به دلگرمی این است که کنار من نشسته‌اند چنان پدر معنوی که در این سال‌ها کنار من بودند. کتاب «زیبایی نزد روزبهان؛ آنچه امروز از او می‌توان آموخت» یک نعمت است. کورنگ بهشتی گفت: من وقتی سطر به سطر این کتاب را می‌خواندم به یاد ۲۰ سالی می‌افتم که ایشان همه این اندیشه را در کلاس تدریس و مصاحبه و نوشته‌ها و سخنرانی‌هایشان بیان کردند. اگر صرف‌نظر از اینکه بخواهیم روزبهان را به‌خوبی بشناسیم بخواهیم استاد بینا مطلق را بشناسیم من توصیه می‌کنم که این کتاب را بخوانید. خط به خط این کتاب را دکتر بینا مطلق اندیشیده و زیسته‌اند. جناب دکتر در دانشگاه اصفهان متخصص هستند به حوزه یونان و مشهورند به افلاطون‌پژوه و افلاطون شناس و توقع می‌رفت که مانیفست و ثمره کار ایشان تألیف سترگی در خصوص افلاطون باشد، ولی ایشان سِرّ حکمت ناب افلاطون را در آموزه‌های روزبهان بازنمودند و سخن این کتاب چون ازدل‌برآمده لاجرم بر دل می‌نشیند. استادیار گروه فلسفه دانشگاه اصفهان افزود: با توجه به فوران گرافیک روی جلد کتاب‌های ایرانی، سادگیِ زیبایی که موردنظر قدما بوده در طرح جلد کتاب «زیبایی نزد روزبهان؛ آنچه امروز از او می‌توان آموخت» نوشته «سعید بینا مطلق» رعایت و سعی شده از فرم‌های کلاسیک استفاده‌ شود، ولی می‌شد به لحاظ فرم و رنگ قریحه و ذوق بیشتری به خرج داد و رنگ زمینه نیز می‌توانست نورانی‌تر باشد. عنوان کتاب نیز ساده و گویا است و عنوان فرعی آن نیز بسیار مهم است، چون به این نکته اشاره می‌کند که بینش‌های عرفانی با وضع کنونی ما ربط و مناسبتی دارد و در ساحت معنا و اندیشه، گذشته هیچ‌گاه درنگذشته است و این کتاب به ما کمک می‌کند که از نقدهای کاملاً احساسی و شتاب‌زده به سنت عرفانی گذر کنیم چون این نقدهای احساسی، سنت عرفانی را به‌طور مطلق مانع تفکر و تعقل می‌انگارد، درصورتی‌که این کتاب می‌خواهد عرفان را با تعقل پیوند بدهد که نه‌تنها مانع تعقل نیست، بلکه راه را برای تعقل ناب می‌گشاید. بهشتی تأکید کرد: آنچه از روزبهان می‌توانیم بیاموزیم همان‌طور که استاد بینا در کتاب خود آورده‌اند آن چیزی است که باید توسط تعالیم روزبهان به یاد بیاوریم یا مطابق یک اصل افلاطونی، آموختن همان به یادآوردن است. از طرف دیگر چرا از روزبهان می‌توانیم امروز بیاموزیم؟ چون از روزبهان می‌توانیم به نحو جاودانه بیاموزیم، تعالیم روزبهان تعالیمی جاودانه هستند. او در ادامه و در پاسخ به اینکه چرا امروز می‌توان از روزبهان آموخت، به بیان جملاتی از یکی از متفکران معاصر به نام «فریتهیوف شوئون» پرداخت و ادامه داد: این جملات، روح تعالیم روزبهان به بیان دکتر بینا مطلق را در خود جمع کرده بدون اینکه این متفکر لزوماً نظر خاصی به تعالیم روزبهان داشته باشد یا آن‌ها را بازگو کند و ازاین‌رو است که این سنخ تفکر یک تفکر جاودانه است. شاید بتوان آن توصیه‌ای که جناب روزبهان به ما کرده و جناب دکتر بینا بارها و بارها در این کتاب به آن اشاره‌کرده را در این متفکر و حکیم برجسته معاصر بیابیم. این متفکر آورده است که «در احساس امر زیبا بین حس زیبایی‌شناختی صرف و زیبایی متناظر در نفس یعنی زیبایی فضایل، تمایزی است که باید آن را لحاظ کرد. رسالت زیبایی، گذشته از هر مسئله‌ای در باب تسلای حسی، رسالتی تعقلی و اخلاقی است، زیرا زیبایی در عالم اعراض ناپایدار و گذرا جنبه‌هایی از گوهر ازلی و جاودان را به ما انتقال می‌دهد، بی‌آنکه مجبور باشد به تفکر انتزاعی توجه کند. از سوی دیگر، رسالت زیبایی، اخلاقی است، زیرا آنچه را که باید دوست بداریم و باشیم به ما یادآور می‌شود.» این متفکر ادامه داده که «زیبایی همواره واقعیتی از عشق، از هم گشوده شدن، بی‌کرانگی، سعادت و کَرم را به ظهور می‌رساند.» همچنین به تعبیر «مارسیلیو فیچینو» متفکر افلاطونی دوره رنسانس، زیبایی آن پرتوی است که از جدا می‌شود و در همه‌چیز رخنه می‌کند.» کورنگ بهشتی تأکید کرد: آنچه امروز روزبهان به ما می‌آموزد حقیقتی است جاودان و بنابراین تعالیم جاودانه‌ای به ما عرضه می‌کند. استادیار گروه فلسفه دانشگاه اصفهان گفت: در بخش گفتار و زندگینامه، دکتر بینامطلق در کتاب خود نکات بسیار مهمی را بیان کردند و باید توجه کرد که مباحث مقدماتی نیز مشحون از ایده‌های فلسفی است، بنابراین از همان ابتدا تا انتها کتاب «زیبایی نزد روزبهان؛ آنچه امروز از او می‌توان آموخت» نفس‌گیر است و پرسش‌های موجود در کتاب، نقشه کتاب را روشن می‌کند. جناب دکتر سعی کردند برای تعیین جایگاه زیبایی نزد روزبهان، چند مفهوم کلیدی را از متن آثار روزبهان را استخراج کرده و بر پایه تحلیل و مطالعه این مفاهیم به پرسش پاس دهند که مفهوم کلیدی التباس است و شاید نزدیک‌ترین مفهومی که تجلی الهی را به‌عنوان التباس به ما بهتر از تعبیر دیگری معرفی می‌کند خارج از سنت اسلامی و در سنت هندو به نام مایا به معنای حجاب الهی است یعنی آن چیزی که هم می‌پوشاند و هم آشکار می‌کند. او ادامه داد: نکته بسیار مهمی که دکتر بینا مطلق بر آن انگشت گذاشته‌اند این است که التباس به‌رغم معنای لباس پوشیدن و حجاب، تداعی معنای مخالفش را دارد، یعنی اتفاقاً برای اینکه خداوند خودش را بر دیگری آشکار کند باید نورانیت خیره‌کننده ذاتش را در حجاب کند که برای دیگران قابل‌رؤیت نباشد؛ بنابراین التباس در حقیقت خودنمایی الهی است و در عین حجاب، آشکار کننده است و برای همین است که با مفهوم زیبایی و جمال پیوند وسیعی پیدا می‌کند. استادیار گروه فلسفه دانشگاه اصفهان تصریح کرد: در کتاب به سه طریقی پرداخته‌شده که روزبهان در خصوص نحوه مواجه انسان یا سوژه انسانی با زیبایی مطرح کرده و مشخص می‌کند که دیدگاه و رویکرد عارف نسبت به زیبایی چه تفاوت ماهوی و بنیادی با دو طایفه دیگر یعنی طایفه زاهدان و طایفه متواریان شهوت یا لذت پرستان دارد. جناب دکتر بینا مناسبت پیام روزبهان را برای جهان کنونی ما از بازشناسی این سه طایفه به‌خوبی آشکار کردند و جهانی که ما زیست می‌کنیم تحت سیطره این سه طایفه هستند یعنی کسانی که زیبایی را از سر نگاه زاهدانه نفی می‌کنند که البته این زهد فقط زهد مذهبی نیست، بلکه آن جریان‌هایی است که عشق و توجه به زیبایی را با تجمل‌پرستی و احساساتی‌گری که زائیده روحیه بورژوازی است یکی می‌گیرند و می‌گویند زیبایی و پرداختن به زیبایی برآمده از یک روحیه استعماری، بورژوازی و امپریالیستی است و باید آن‌ها را با کنش‌های کاملاً مخالف سرکوب است. پس ما در جهانی زیست می‌کنیم که دو رویکرد زاهدانه ما را خفه می‌کند و هردو نیز در جامعه ایران امروزی طرفداران پروپاقرصی دارند و آن‌کسانی که نادر و بیگانه و غریب هستند امثال روزبهان‌اند که پیام حقیقی زیبایی و زیبادوستی را به ما می‌رسانند؛ ضمن اینکه طایفه لذت پرستان نیز در زیبایی، چیزی جر کام‌جویی‌های محسوس نمی‌جویند. بهشتی افزود: جناب دکتر در پیشگفتار خود بیان کردند که از روش غیر تاریخی و متن محور استفاده کردند و سعی کردند روزبهان را به روزبهان بفهمند چراکه روش تاریخی با سرشت اندیشه روزبهان سازگاری ندارد و رویکرد استاد بینا به روزبهان، متافیزیکی و در سنت یکپارچه سنت عرفانی است. استادیار گروه فلسفه دانشگاه اصفهان با بیان اینکه کتاب «زیبایی نزد روزبهان؛ آنچه امروز از او می‌توان آموخت» نوشته «سعید بینا مطلق» نسبت به سایر نوشته‌های دیگر درباره روزبهان یک امتیاز بسیار بزرگ دارد، گفت: نوشته‌های تحقیقی دیگر بر مفهوم التباس تأکید کردند، اما نسبت التباس یا زیبایی با تجلی مطرح نشده بود یا به زیبایی نزد روزبهان پرداخته‌اند اما نسبت زیبایی یا جمال را با مفهوم متافیزیکی التباس بررسی نکرده‌اند؛ بنابراین یکی از مزایای مهم و آموزنده این کتاب دقیقاً همین است که مبانی متافیزیکی زیبایی را از طریق مفهوم تجلی یا التباس بازگو کرده‌اند. جناب دکتر با دقت تمام عنوان و پرسش را انتخاب کرده‌اند یعنی زیبایی نزد روزبهان، یا اینکه زیبایی نزد روزبهان چه جایگاهی دارد؟ ممکن است که انتظار داشته باشیم روزبهان و دکتر بینا تلاش کرده باشند که بگویند زیبایی چیست؟ یعنی زیبایی را تعریف کنند، اما چنین پرسشی از دیدگاه روزبهان و به‌تبع آن از دیدگاه دکتر بینا غلط است و نمی‌توان از زیبایی تعریفی را ارائه داد، چراکه زیبایی خودش از اصول و جزو ارکان هستی است و خودش را بر چیزهایی که فرع آن است تعریف نمی‌کند؛ بنابراین باید توجه کرد که جناب دکتر بینا در هیچ کجا زیبایی را نزد روزبهان تعریف نکردند، بلکه تلاش کردند تا بگویند زیبایی یا جمال نزد روزبهان همان بنیاد و اصل اساسی تجلی است. همچنین علیرضا محمدی، پژوهشگر فلسفه ادبیات با بیان اینکه افتخار شاگردی استاد بینا مطلق را از پاییز سال ۷۷ به‌صورت متداوم و مستمر داشته است، بیان کرد: استاد بینا در کتاب خودشان کتاب «زیبایی نزد روزبهان؛ آنچه امروز از او می‌توان آموخت» درباره زیبایی گفتند و اینکه با عقل، عشق و وجود چه نسبتی دارد و ارتباط با جمال و جلال و حُسن را مطرح می‌کنند و درنهایت به هم‌پیوندی عقل و عشق و زیبایی از دو جنبه جمال و حسن به‌طور می‌رسند. تمام کسانی که سال‌هاست با دکتر بینا آشنا هستند و از محضر ایشان استفاده می‌کنند با ما هم‌سخن هستند که ایشان پدر معنوی ما و درواقع تجلی پیوند زیبایی و عشق و عقل هستند، چه در رفتار و چه در گفتار و چه پندارشان و برای ما اسوه‌ای هستند که در حد وسعمان بتوانیم این موارد را تأسی کنیم. او ادامه داد: استاد بینا مطلق کتاب عبهرالعاشقین، مشرب الارواح، کشف‌الاسرار و شرح شطحیات را بررسی کردند و من امیدوارم کتاب «زیبایی نزد روزبهان؛ آنچه امروز از او می‌توان آموخت» را ادامه دهند و سایر آثار روزبهان ازجمله منهج السالکین، مکاشفات الأنوار، بیان الانوار و منطق الاسرار را نیز ببینند تا جایگاه مفقوده روزبهان مشخص شود، چراکه چندین نفر از علما و شاعران بعد از حمله مغول به فارس آمده و روزبهان در فارس در قرن ششم هجری حلقه گمشده‌ای است تا به قرن هفتم می‌رسیم که سعدی ظهور می‌کند که سعدی به تجلی تمام اندیشه‌های روزبهان به معنای اکمل‌تری در خصوص جمال‌پرستی و نظربازی یا نظرپرستی معتقد است، بنابراین این حلقه مفقوده باید مشخص شود. محمدی گفت: «والتر استیس» در کتاب «عرفان و فلسفه» می‌گوید ما چهار دسته نظریه به‌قصد حل تناقضات و طفره رفتن از تناقضات عرفانی داریم، یکی نظریه شطح خطابی است که نوعی تعبیه خطابی یا ادبی است که به‌قصد مؤثرتر و مؤکد کردن کلام به کار می‌رود، دوم نظریه سوء تعریف است که مطابق آن عارف بی قصد و غرض در توصیف خود دچار سوء تعریف‌شده است، سوم نظریه تعدد مصادیق است که سخن عارف به دو جنبه مختلف از یک‌ چیزِ راجع است و نظریه چهارم تعدد معانی است که مطابق آن، مفهوم، دو پهلو است. این پژوهشگر فلسفه ادبیات اضافه کرد: عین القضات همدانی آورده است که «در عشق اگر نیست شوی هست شوی/ در عقل اگر هست شوی پست شوی/ وین بوالعجبی ببین که از باده عشق / هشیار گهی شوی که سرمست شوی» این سرمست شدن همان نکته‌ای است که دکتر بینا در کتاب خود اشاره می‌کنند و همچنین روزبهان به آن تأکیدکرده که همان تعبیر از خود بیخود شدن است. محمدی توضیح داد: اهمیت کار روزبهان در این است که وقتی شطح در بهر معنا گفته می‌شود، آن عارف غوطه‌ور است و عرصه معنا فراتر از عرصه لفظ است و به تعبیر مولانا «معانی را زبان چون ناودان است/ کجا دریا رود در ناودانی» یا همان‌طور که شمس تبریزی می‌گوید «عرصه سخن بس تنگ است/ عرصه معنی فراخ است/ از سخن پیش‌تر آ/ تا فراخی بینی» یا شمس جای دیگر می‌گوید «می‌پرسد دنیا چه باشد؟ می‌گوید: غیر آخرت. می‌گوید: آخرت چه باشد؟ می‌گوید: فردا. می‌گوید: فردا چه باشد؟ عبارت سخت تنگ است. زبان تنگ است. این‌همه مجاهده‌ها ازبهر آن است که تا از زبان برهند که تنگ است.» او با بیان اینکه یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های روزبهان این است که در شرح شطحیات، شطحیاتی که در آن زمان از عرفا در دسترس بوده را تعبیر و از آن‌ها تناقض زدایی کرده است، گفت: در برابر روزبهان، «سورن کی‌یرکگور» فیلسوف یا عارف بزرگ اگزیستانسیالیسم قرار دارد که وقتی در مقابل این تناقضات ایمانی یا شطحیات قرار می‌گیرد اعتقاد به توجیه یا تأویل ندارد و اعتقاد دارد که مؤمن واقعی نباید در مقابل عقل احساس رقابت کند، درحالی‌که در شطحیات متوجه می‌شویم که از جنبه عقلی، با آن عقل متافیزیکی که استاد بینا به آن اشاره کردند و با عقل به آن معنایی که روزبهان تلقی می‌کند تناقضی ندارد. انتهای پیام