دوشنبه / ۲۰ اسفند / ۱۴۰۳ - 10 March, 2025
 خبرگزاری ایسنا / ۱۴۰۳/۰۷/۰۵

روز آخر تابستان

روز آخر تابستان
روی تلی از خاک نشسته و نگاهش به افق و آن دوردست‌ها خیره مانده؛ همیشه این‌طور است. طی سال‌هایی که محمدرضا را می‌شناسم، هر وقت بوی خاک در دماغش می‌پیچد، این‌طور است. انگار مات و مبهوت می‌شود و زمان و مکان را از یاد می‌برد. به یک نقطه خیره می‌شود و چشم‌هایش وق ‌می‌زند. بعد انگار که یاد یک گروه از کشتی‌های غرق‌شده‌اش افتاده باشد، آهی از انتهای وجودش می‌کشد و کش‌وقوسی به خودش می‌دهد و مشتی از خاکی را که برداشته، به آسمان می‌پاشد.