اینجا، مدرسهای خاص با دانشآموزانی خاص است. درِ مدرسه که باز میشود یکباره چند نفر از دانش آموزان به سراغم میآیند یکی با ویلچر است، دیگری نگاهم میکند و پا به فرار میگذارد او در عین معصومیت، ناشنواست و بعضی از آنها دستشان را به نشانه دوستی و رفاقت بالا میآورند، میخواهند با تک تک آنها دست بدهم، گویا تاکنون غیر از والدینشان کس دیگری پا به این مدرسه نگذاشته که دیدن چهرهای جدید این گونه برایشان جذابیت دارد.