شاه بدون اینکه سخن گوید، اوراق را درهم ریخت و بار دیگر نام امینالسلطان را از میان آنها برداشت و لای قرآن نهاد. این مرتبه نیز اشاره حکیمالملک فهماند که باید آیه امر بیاید و چنین شد. شاه نفسی برآورده و خیالش راحت شد و گفت: «معلوم میشود که خداوند اینطور خواسته که باز او بیاید.»