محمدرضا پهلوی پس از جان به در بردن از سوءقصد نافرجام ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ به خود آمد و تازه متوجه ضعفها و ناتوانیهایش شده بود، چاره کار را تبعیت کورکورانه از مرام و مسلک پدرش غلامرضا پهلوی دید. او که در طول ۱۶ سال عمر سلطنت پدرش به خوبی پشت پرده دیکتاتوریهایش را دیده بود، سعی کرد در نقش شاه دمکرات، مرام رضا شاه را در قالب دانش سیاسی غربی بهروزرسانی کند او اما برای رسیدن به هدف باید خودش را شاهِ بهروزی نشان میداد پس پای درس تئوریسینها و سیاستمداران آمریکایی نشست.