شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
![ماجرای چشمهای خسته شهید زینالدین در جبهه](/news/u/2024-07-03/isna-baajc.jpg)
۳ روز قبل / خبرگزاری ایسنا / وبگردی
ماجرای چشمهای خسته شهید زینالدین در جبهه
نگاهش که کردم، حسابی حالم گرفته شد. از بس خسته بود و بی خوابی کشیده بود، از چشم هایش اشک می آمد.
ماجرای چشمهای خسته شهید زینالدین در جبهه
نگاهش که کردم، حسابی حالم گرفته شد. از بس خسته بود و بی خوابی کشیده بود، از چشم هایش اشک می آمد. به گزارش ایسنا، به نقل از جهان نیوز، من از لشکر هفده به غرب منتقل شده بودم، اما برای بعضی از عملیات ها آقا مهدی تماس می گرفت و می گفت: «بلند شو بیا، عملیات است.»
از جمله عملیات خیبر که به اتفاق «حسین ایرانی» فرمانده سپاه قم با هاورکرافت رفتیم.
وقتی به جزیره شمالی و جنوبی در یک سنگر عراقی مستقر بود. آقا مهدی در منطقه ای بین جزیره شمالی و جنوبی در یک سنگر عراقی مستقر بود.
چند وقتی می شد ایشان را ندیده بودم. روبوسی کردیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم.
نگاهش که کردم، حسابی حالم گرفته شد. از بس خسته بود و بی خوابی کشیده بود، از چشم هایش اشک می آمد.
گفت: «بیا برویم.» ترک موتور تریل ۲۵۰ نشستم و حرکت کردیم. به جایی رفتیم که حجم آتش دشمن سنگین بود. روی موتور وضعیت منطقه را برایم شرح داد و نسبت به منطقه توجیه ام کرد. نیروهای در حال تردد را معرفی کرد که جمعی کدام یگان هستند. بعضی چاها نگه می داشت با کسانی که من نمی شناختم شان، سلام و علیک می کرد.
ما از روی دژ می رفتیم و رزمنده ها توی کانال بودند. بعد از توجیه من، به سنگر فرماندهی برگشتیم. آن جا از او خواهش کردم که: «شما دیگر جلو نیا، برو کمی استراحت کن، من می روم.
خیالت راحت باشد؛ تا زنده هستم، آن جا می ایستم.» باور نداشت و نمی توانست در آن شرایط برود با خیال راحت بخوابد.
دیدم راضی نمی شود، رفتم سراغ آقای ایرانی و با کلی قسم و آیه به او گفتم: «شما بیا برو به آقا مهدی تکلیف کن که برود یکی، دو ساعت بخوابد؛ وگرنه از بین میرود!»
رفت گفت. آقا مهدی با نارضایتی قبول کرد، من هم به جلو رفتم.
در طول تمام مدتی که با مهدی هم نشین بودم، از فرط فعالیت زیاد، همیشه او را با بدنی خسته و چشمانی قرمز می دیدم.
مخصوصا وقتی یک هفته، ده روز به عملیات مانده بود. بین فعالیت و استراحت مهدی هیچ تناسبی وجود نداشت. از بس بی خوابی می کشید، همیشه کمبود خواب داشت.
خیلی مواقع در جلسات چند نفره ای که داشتیم، وسط صحبت، می دیدم مهدی چرت می زند، بعد هم سرش می افتاد یا خوابش می برد.
برگرفته از كتاب «برف تا برف» مجموعه خاطراتی از شهید مهدی شیخ زین الدین
راوی: قاسم رضایی
انتهای پیام دبیر منصوره زالی لینک کوتاه برچسبها: عملیات خیبر جزیره شمالی بیخوابی شهید زین الدین لینکستان خرید برنج ایرانی مستقیم از کشاورز با کف قیمت بازار آخرین قیمت انواع برنج ایرانی در سال 1403 دانلود آهنگ خرید بلیط هواپیما ساناپرس بوکینگ مبلمان اداری دانلود آهنگ سویل موزیک جمینجا خرید سی پی ارزان آپ موزیک موزیکفا سایت تخصصی فیلم و سریال بلیط هواپیما فلایتودی بلیط هواپیما تور دبی روغن هیدرولیک سرور مجازی ایران طراحی سایت پیوان قیمت ملیگرد امروز خرید هاست فروشگاه تخصصی تشک و تخت عطاری آنلاین لیفت صورت با نخ در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:-لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.-«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.- ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.- نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود. نظرات شما در حال پاسخ به نظر « » هستید. × لغو پاسخ لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید ارسال
نگاهش که کردم، حسابی حالم گرفته شد. از بس خسته بود و بی خوابی کشیده بود، از چشم هایش اشک می آمد. به گزارش ایسنا، به نقل از جهان نیوز، من از لشکر هفده به غرب منتقل شده بودم، اما برای بعضی از عملیات ها آقا مهدی تماس می گرفت و می گفت: «بلند شو بیا، عملیات است.»
از جمله عملیات خیبر که به اتفاق «حسین ایرانی» فرمانده سپاه قم با هاورکرافت رفتیم.
وقتی به جزیره شمالی و جنوبی در یک سنگر عراقی مستقر بود. آقا مهدی در منطقه ای بین جزیره شمالی و جنوبی در یک سنگر عراقی مستقر بود.
چند وقتی می شد ایشان را ندیده بودم. روبوسی کردیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم.
نگاهش که کردم، حسابی حالم گرفته شد. از بس خسته بود و بی خوابی کشیده بود، از چشم هایش اشک می آمد.
گفت: «بیا برویم.» ترک موتور تریل ۲۵۰ نشستم و حرکت کردیم. به جایی رفتیم که حجم آتش دشمن سنگین بود. روی موتور وضعیت منطقه را برایم شرح داد و نسبت به منطقه توجیه ام کرد. نیروهای در حال تردد را معرفی کرد که جمعی کدام یگان هستند. بعضی چاها نگه می داشت با کسانی که من نمی شناختم شان، سلام و علیک می کرد.
ما از روی دژ می رفتیم و رزمنده ها توی کانال بودند. بعد از توجیه من، به سنگر فرماندهی برگشتیم. آن جا از او خواهش کردم که: «شما دیگر جلو نیا، برو کمی استراحت کن، من می روم.
خیالت راحت باشد؛ تا زنده هستم، آن جا می ایستم.» باور نداشت و نمی توانست در آن شرایط برود با خیال راحت بخوابد.
دیدم راضی نمی شود، رفتم سراغ آقای ایرانی و با کلی قسم و آیه به او گفتم: «شما بیا برو به آقا مهدی تکلیف کن که برود یکی، دو ساعت بخوابد؛ وگرنه از بین میرود!»
رفت گفت. آقا مهدی با نارضایتی قبول کرد، من هم به جلو رفتم.
در طول تمام مدتی که با مهدی هم نشین بودم، از فرط فعالیت زیاد، همیشه او را با بدنی خسته و چشمانی قرمز می دیدم.
مخصوصا وقتی یک هفته، ده روز به عملیات مانده بود. بین فعالیت و استراحت مهدی هیچ تناسبی وجود نداشت. از بس بی خوابی می کشید، همیشه کمبود خواب داشت.
خیلی مواقع در جلسات چند نفره ای که داشتیم، وسط صحبت، می دیدم مهدی چرت می زند، بعد هم سرش می افتاد یا خوابش می برد.
برگرفته از كتاب «برف تا برف» مجموعه خاطراتی از شهید مهدی شیخ زین الدین
راوی: قاسم رضایی
انتهای پیام دبیر منصوره زالی لینک کوتاه برچسبها: عملیات خیبر جزیره شمالی بیخوابی شهید زین الدین لینکستان خرید برنج ایرانی مستقیم از کشاورز با کف قیمت بازار آخرین قیمت انواع برنج ایرانی در سال 1403 دانلود آهنگ خرید بلیط هواپیما ساناپرس بوکینگ مبلمان اداری دانلود آهنگ سویل موزیک جمینجا خرید سی پی ارزان آپ موزیک موزیکفا سایت تخصصی فیلم و سریال بلیط هواپیما فلایتودی بلیط هواپیما تور دبی روغن هیدرولیک سرور مجازی ایران طراحی سایت پیوان قیمت ملیگرد امروز خرید هاست فروشگاه تخصصی تشک و تخت عطاری آنلاین لیفت صورت با نخ در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:-لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.-«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.- ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.- نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود. نظرات شما در حال پاسخ به نظر « » هستید. × لغو پاسخ لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید ارسال
مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم سعید جلیلی پرسپولیس فوتبال انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ ایران یورو 2024 استقلال