دوشنبه / ۲۲ بهمن / ۱۴۰۳ - 10 February, 2025
 خبرگزاری ایسنا / ۱۴۰۳/۰۳/۰۹

پیامی با جوهر خون

پیامی با جوهر خون
مردان در چند ردیف به صف ایستاده بودند، همه سیاه پوش. پشت به کوه و رو به آفتاب. بیشترشان روی پیراهن سیاه، چوقا هم به تن داشتند، با کلاه سیاه. چند نفری روی چوقا قطار فشنگ بسته بودند و تفنگ سرشانه‌شان آویزان بود. صورت‌ها آفتاب سوخته بود و چشم‌ها قرمز. افسار اسب را دست یکی از مو سفیدهای ایل دادند. مردِ لاغر و کشیده، آرام آرام گام برمی‌داشت و اسب به دنبالش روان بود. گاگریوخوانی شروع شد. مردان به سینه می‌زدند و اشک به آرامی بر صورت آفتاب سوخته‌شان می‌غلتید. زنان اما شیون می‌کردند و بی‌بی گل از همه بی‌تاب …