روایت یک آتشنشان از یک داغ خانوادگی؛ به دنبال «یاسمین» در میان ویرانههای جنگ
آتشنشان بود. اما آن شب، خودش در آتشی افتاد که هیچ کپسولی خاموشش نمیکرد. خواهر، داماد، دو خواهرزادهاش، همه در یک چشمبرهمزدن پرکشیدند؛ و حالا، او مانده و انتظارِ پیکرِ یاسمین...