رنگهایی که با یک انفجار در «بو، صدا و لمس» خلاصه شد
فکرش را بکنید روزی با چشمهایش، دنیا را میدید، برای آیندهاش برنامهریزی کرده بود، قرار بود با این چشمها بسیار سفر کند، همسرش را ببیند، به زیبایی فرزندانش احسن الخالقین بگوید، اما یکباره با یک انفجار در خط مقدم زندگیاش در «بو، صدا و لمس» خلاصه شد، این کلیاتی از زندگی جانبازانی است که ناگهان نور از چشمانشان به دلشان تابید.