بارها حتی با دیدن صفحات آدمهای اهل مطالعه، احساس بیچارگی و کافینبودن کردهایم. هر بار که فردی کتاب تازهای خواند و به اشتراک گذاشت، ما نگرانتر شدیم. هر کتاب جدیدی که چاپ شد، دست و دلمان لرزید و با هر سفر و تور گردشگری که نرفتیم، یک اضطراب جدید به جانمان افتاد که آنها رفتند و دیدند و آموختند و ما چه؟ و بعد انگار همه اینها، به ما گفتند که اگر غذایت شکل قشنگی نداشته باشد، اگر بلد نباشی اتاقت را به فلان سبک بچینی، که اگر بلد نباشی یادداشت عاشقانه بنویسی آدم مفیدی نیستی!