عکسهایش را در حال پرش از روی سرنیزهها در حال چتربازی و کوهنوردی نشان میداد. همه انگشت به دهان نگاهش میکردند. دستهایش بزرگ و قوی شده بودند. چنان قد کشیده بود که کسی باور نمیکرد این همان حسن یکی- دو سال پیش است. وقتی حرف میزد، سرهنگ یک گوشه مینشست و به او خیره میشد و رفتارها و حرکاتش را زیر نظر میگرفت.