آن جوان لباس نظامی اورکت مانندی تنش بود و صورتی اصلاحشده داشت. او در درگاه ورودی اتاق نشسته بود و پاهایش را بیرون در گذاشته بود. آن جوان پوتین پایش بود و نمیخواست آنها را دربیاورد، برای همین در آنجا منتظر نشسته بود تا نماز بچهها تمام شود و در همین وضعیت، حال عجیب بچهها در نماز هم توجه او را جلب کرده بود و محو تماشای آنها بود.