شبی را که خرمشهر سقوط کرد هرگز فراموش نمیکنم. توی بیمارستان بودم. صدای جیغ زنها میآمد و میپیچید توی گوشم. همه وحشت کرده بودیم. اروندرود بین خرمشهر و آبادان و بینشان فقط یک پل بود. فاصله بیمارستان تا اروندرود زیاد نبود. تعداد مجروحان زیاد بود و در میان وحشت و اضطراب کار میکردیم...