آتش دشمن لحظهبهلحظه بیشتر میشد و این بهمثابه اعلام شروع پاتک بود. ناگهان دوباره از آخر کانال پیام رسید، هرچه زودتر نارنجک بفرستید. دیدم همان برادر کوچولو، دو پا داشت، دو پای دیگر قرض گرفت و سراغ نارنجکهایی رفت که در قسمت دیگر کانال، کمتر از آنها استفاده میشد.