میخواستیم بهطرف ذوالفقاری برویم، هیچ وسیلهای نداشتیم. نیروهای خود ما و نیروهایی که از سیستان و بلوچستان آمده بودند؛ رویهم میشدیم یک گروهان. رفتیم یک آمبولانس قراضه پیدا کردیم و یک کفی و اتوبوس قراضه هم از شرکت نفت گرفتیم و بچهها را سوار کرده و به همراه نیروهای سرهنگ کهتری که آنها هم در حد یک گروهان بودند، راهی ذوالفقاری شدیم.