روایت همسر شهید جعفر شهبازی از زندگی با یک نظامی، لحظه شهادت و افتخار بزرگ خانواده
در پایگاه بودیم که حمله شد. سریع رفتیم پایین، همهجا بمبارون شده بود. خیلی نگرانش شدم، مرتب تماس میگرفتم اما جواب نمیداد. یکی از همکاراش گفت که میره خبر بگیره. دو سه ساعت بعد گفتن که با بعضیا زیر آوار موندند. گفتن که بردنش بیمارستان. ما هم سریع رفتیم، تا صبح تو بیمارستان موندیم. ساعت شش صبح پرسیدم، گفتن هشت به بعد خبر میدن. اما همون شب شهید شده بود.