ماجرای ضحاک ماردوش و قیام کاوه و فریدون، هفت خوان رستم و تلاش او برای نجات کیکاووس از بند دیو سپید، عاشقی و دلدادگی بیژن و منیژه و داستان نریمان و پسرِ سپیدمویش زال که در نهایت به دست سیمرغ بزرگ شد و هزار داستان و افسانه دیگر «ابوالقاسم» را از همان بچگی مجذوب خود کرد، طوری که به جای رفتن سرِ زمین و زراعت او را هر روز پای محفل نقالان و راویان داستان های تاریخی ایران زمین می کشاند.