موج انسانی دشمن هرلحظه با آتش مستمر به ما نزدیک میشد. بهمحض اینکه من به بچهها علامت دادم، غرش شلیک یکپارچه و متحد رزمندگان شروع شد و بر پیکر دشمن رعب و وحشت انداخت. در همان هنگام، بیشتر عراقیها روی زمین پهن شدند و از ترسشان دنبال سوراخ موش میگشتند. برخی هم حقه میزدند و اسلحه را پشت سرشان پنهان میکردند تا ما گمان کنیم تسلیمشدهاند، درصورتیکه میخواستند نزدیک شوند و شروع به شلیک کنند؛ ولی ما از طرز رفتار متزلزلشان متوجه نیرنگشان شدیم و امانشان ندادیم.