یک ساختمان مخروبه و مردی که زخمی و نیمهجان خود را روی مبلی انداخته و دست از کار افتادهاش را به دسته مبل سپرده. با دست دیگر، انگار چوبدستی کوتاهی را در دست گرفته است. پهپاد که داخل میآید، نگاهش را متوجه پهپاد میکند. نگاهی برخوردار از هیبتی که رو پوشاندن به چهره مردان میدهد. اندکی تأمل میکند و سپس چوبدستی را به سمت پهپاد پرتاب میکند.