
فرهاد جم که به تازگی یک رمان منتشر کرده است، میگوید: بازیگری از ابتدا در نظرم نبود، در دانشگاه بازیگری و کارگردانی میخواندم و دوست داشتم کارگردان شوم اما اتفاقاتی افتاد و بازی کردم. بازیگری اولویت من نیست. دوست دارم نویسندگی کنم و یا بسازم.
این بازیگر که چهارمین کتابش، رمان «بچه جوادیه» را در انتشارات بدرقه جاویدان منتشر کرده است، در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: فکر اولیه این رمان به سال ۱۳۹۱ یا ۱۳۹۲ برمیگردد. شش تکگویی برای یک نمایش نوشته بودم که شش شخصیت (پرسوناژ) مختلف در ارتباط با مسائلی که در کودکی و نوجوانی با آنها در محله جوادیه برخورد داشتم، بودند. آنها با یکدیگر گفتوگو میکردند و روابطی داشتند. این تکگوییها را در جلسهای برای دوستان میخواندم که یکی از دوستان پیشنهاد داد شخصیت اصلی قصه، «حسن گوسفندی» غایب شود و خودش از خودش صحبت نکند، در واقع ماجراها را از زبان حسن گوسفندی نشنویم و آدمهای کناری او را روایت کنند. این جرقهای در ذهن من شد تا تکگوییها را به قصه و روایتهای مختلف از این شخصیت تبدیل کنم.
او سپس توضیح داد: در این رمان هر کسی از نگاه، ارتباط و شناخت خود از حسن گوسفندی از او برای خواننده میگوید. آدمها روایتهای مختلفی از وقایع دارند؛ اتفاق ثابتی بین من و شخصیت دیگری میافتد که من روایتی از آن دارم و شخص مقابل همان اتفاق را از منظر و زاویه دید خود تعریف میکند که شاید ماجرا شکل دیگری پیدا کند و انگیزهها متفاوت شود. این موضوع در کل رمان «بچه جوادیه» به چشم میخورد یعنی خواننده روایتهای مختلف از اتفاقات و مسائل را میخواند که نمیداند کدام واقعیت محض است، او همه را میخواند و خودش باید تصمیم بگیرد روایت کدام یک از پرسوناژها به حقیقت نزدیکتر است و کدام پرسوناژ روی خواننده تأثیر گذاشته تا حرفهای او را قبول کند و بپذیرد که حقیقت ماجرا چیزی است که مریم قصه میگوید یا امیر.
او درباره مضمون نیز گفت: رمان «بچه جوادیه» یک کاراکتر اصلی به اسم حسن گوسفندی دارد. اتفاقات از ۱۳۲۰ و بعد از جنگ جهانی دوم در کشور ما از جایی حدود اردبیل شروع میشود تا ایران بعد از انقلاب و دهه ۱۳۸۰ که ماجرا به پایان میرسد. در این سالها اتفاقات مختلفی را بررسی کردم که بیشتر اتفاقات در جوادیه میافتد و خب جوادیه رمان من با جوادیهای که وجود دارد تفاوتهایی دارد. از جاهای مختلف محلهای که در آن زیستهام آوردهام تا جاهایی که دیده و تجربه کردهام، ولی بیشتر جوادیه است و اتفاقاتی که حسن گوسفندی و آدمهای مختلف قصه با آن درگیر میشوند. شانزده، هفده کاراکتر اصلی و نیمهاصلی هستند که قصه را پیش میبرند.
این بازیگر و کارگردان در پاسخ به این پرسش که او در دنیای تصویر بهویژه با سریال «همسران» دیده شده و چرا سراغ نوشتن رمان رفته است، گفت: قدمت نوشتن برای من بیشتر از شروع کار بازی بوده است. از نوجوانی و راهنمایی و دبیرستان مینوشتم. همینطور در کشو میزم میماند که شاید یک روزی چاپ کنم. مجموعه داستانی که در سال ۱۳۹۶ در همین نشر بدرقه جاودان چاپ کردم، مجموعه داستانهای کوتاهی بود که از خیلی خیلی قبل داشتم و همینطور آماده کرده بودم. قدمت نوشتن برای من از کار بازی بیشتر است. شاید در دهه ۹۰ احساس کردم بیشتر، تخصصیتر و متمرکزتر روی نوشتن انرژی بگذارم و کار کنم که ماحصلش چهار کتاب است. «بچه جوادیه» چهارمی است که دوست دارم نظرات مردم را بشنوم و ببینم چطور برخورده کرده و میکنند.

او درباره اینکه نوشتن و بازیگری دو دنیای متفاوت هستند، و تجربهاش از این دنیای متفاوت چیست، بیان کرد: دنیای بازیگری و دنیای تصویر خیلی هیاهو و بگیر و ببند و بیا و برو دارد اما دنیای نویسندگی خلوت است. میز و قلمی میخواهد و البته الان دیگر لپتاپی که تایپ کنید. نوشتن لحظات خلوت و تنهایی توست بدون هیچ هیاهویی. شما هستید و کلمات و واژهها که در ذهن همینطور کنار هم قرار میگیرند و داستانی میسازند بدون اینکه که کسی چیزی بگوید یا بخواهد چیزی کم و زیاد کنی. خودت هستی و خودت. برای من که هر دو را تجربه کردهام زمانی که آنها را کنار هم میگذارم بهنظرم دنیای نویسندگی دنیای عمیقتر و جذابتری است. دنیای نویسندگی محدویتی ندارد؛ هرجایی که بخواهی سرک بکشی و هرچیزی را در قصه بگذاری، با هرکسی همصحبت شوی و گفتوگو کنی، شخصیتهایی را بسازی که سرنوشتشان دست توست که این خیلی جذاب است و با بازیگری قابل قیاس نیست.
فرهاد جم درباره اینکه آیا جذابیت نوشتن او را به مسیر دیگری برده که در دنیای تصویر کمتر حاضر میشود، گفت: بازیگری از ابتدا در نظرم نبود. در دانشکده، بازیگری و کارگردانی میخواندم و دوست داشتم کارگردانی کنم و کارگردان شوم اما اتفاقاتی افتاد و بازی کردم. بعد «همسران» پیش آمد و سیلی من را برد، سالها طول کشید تا خودم را از باریگری دور کنم. البته خیلی دور نشدم و نمیگویم دوستش ندارم اما اگر بخواهم در اولویت بگذارم، اولویت من نیست. دوست دارم نویسندگی کنم و یا بسازم. دوست دارم کارهای خودم را که نوشتهام در تئاتر یا سینما بسازم. و اگر پیشنهاد خوبی باشد بازی کنم. الان هم سریالی را تمام کردهام که ماه رمضان در شبکه سه پخش خواهد شد. اینطور نیست که بازی را کنار گذاشته باشم، حرفم این است که اگر بخواهم اولویتبندی کنم، اولویت اولم بازی نیست.

نویسنده «مرد همه چیزدان»، «خورشید گوشه چهارم» و «قصه نیاز انسان امروز» یادآور شد: دوست دارم یا «بچه جوادیه« یا «خورشید گوشه چهارم» را اگر شرایطی فراهم شود، بسازم. اینها چیزهایی است که در ذهنم هست و میخواهم. البته دست من نیست.
او درباره اینکه گزیدهکار بودنش از چه نشأت میگیرد آن هم در زمانهای که بازیگران اغلب با حضور در برنامههای مختلف به دنبال دیده شدن هستند، گفت: غیر از مسئله دیده شدن، مسئله مالی هم هست؛ در واقع بخشی دیده شدن است و بخشی این است که از این کار ارتزاق میکنید. اگر پول بیشتری داشته باشید، آرامش بیشتری دارید و بهتر میتوانید زندگی کنید آن هم در شرایطی که همه لمس و تجربه میکنیم. من همیشه دوست داشتم کاری کنم که آن لحظه با شرایطی که تجربه میکردم، همخوان باشد. البته در انتخابهایم اشتباه هم کردهام و این را رد نمیکنم. آن لحظه فکر کردم کار خوبی است و این پیشنهاد میتواند پیشنهاد خوبی باشد، متأسفانه اشتباه میکردم. استراتژیام این بود که کار خوب انجام دهم، البته در مقطعی هم مسئله مالی برایم مهم نبود و بیشتر این مسئله در انتخابم دخیل شد که تا رضایت قلبی و عقلی برای کار حاصل نشود، سراغش نروم.
در این گپوگفت به سریال «همسران» نیز گریز میزنیم. فرهاد جم به عنوان یکی از شخصیتهای اصلی این سریال درباره اینکه با گذشت سالها این سریال هنوز خاطرهانگیز است، به ایسنا گفت: آخرین پخش «همسران» به هشت ماه پیش برمیگردد. بچههای دهه ۹۰، کودکان ۱۰-۱۲ ساله که دنیای دیگری دارند و سرگرمی و نوع ارتباطشان متفاوت است، تعریف میکنند که سریال را دنبال کرده و دیده و لذت بردهاند و این برایم جالب است. فانتزی و اتفاقاتی که بین ما چهار تا بازیگر سریال ایجاد میشد، از بین نمیرود و زمانی که بازپخش میشود، آدمهایی که آن زمان جوان و کودک بودند و بزرگ شدهاند، آن را میبینند تا کودکان ۱۰-۱۲ ساله. این ارتباط همچنان ایجاد میشود که در وهله اول بهخاطر متن فوقالعاده بیژن بیرنگ بود، در وهله دوم اساسا بحث خانه و خانواده و ارتباط زنان و شوهرانشان بود. و اینکه سریال کار پرانرژیای بود، اتفاقات خوب از پشت صحنه به جلو صحنه منتقل میشد و نمیدانم شاید دستکم حالاحالا نشود این کار را الان با این پروژههای عظیم و سرمایه زیاد تکرار کرد.
این بازیگر درباره اینکه چرا این سریال دیگر تکرار نشد، گفت: این اتفاق بد است که تکرار نشد، به عنوان یک عیب میگویم که در فضای تلویزیون ما بعد از ۳۱ سال نمیدانم چرا تکرار نشد. البته سریالهایی بودند که مقطعی دیده شدند و بیننده داشتند اما بعد از تکرار دوم و سوم دیگر نگاهشان نمیکنند. «همسران» آخرینبار در سال ۱۴۰۴ بازتکرار شد. نمیدانم شاید من اشتباه میکنم که میگویم سریالی تکرارنشدنی بود. بد است که تکرار نشد؛ سریالهایی از این دست که مردم ببینند و لذت ببرند و دوست داشتن و تفاهم و عشق را یاد بگیرند، اینکه زنها و شوهرها میتوانند یکدیگر را دوست داشته باشند و مهربانی کنند، در قالب فانتزی شیرینی که غیر از قلم بیژن، روحش شاد باشد، از تصدق سریِ فردوس کاویانی بود؛ شخصیتی که طنازی میپاشید. جذابیت و شیرینی در کنار این بود که بیژن هم خوب نوشته بود و در کل همه چیز خوب کنار هم قرار گرفته بود.
فرهاد جم ادامه داد: همین که تو در مصاحبه، بعد از این همه مدت سوال میکنی که احتمالا زمان ساخت کودک بودی، برایت دلمشغولی است، به ذهنت آمده که درباره «همسران» بپرسی یا سردبیرت گفته است که بپرسی یا در هر جمعی گفتوگو به «همسران» میرسد، مثلا در همین مصاحبه درباره «بچه جوادیه» از «همسران» پرسیده میشود، فاکتورهایی است که باعث میشود یک کار فراموشنشدنی باید باشد.
او درباره اینکه دلایل تکرار نشدن این سریال چه بوده است، گفت: پاسخ این کمی خطرناک است؛ اولین چیزی که مهم است مدیر است. مدیر با مدیرانی هستند که میفهمند و میشناسند و کارشان را بلدند، پس روی کار خوب دست میگذارند. معتقدم یک کار خوب تولید عظیم و کار چندصد میلیادری نیست یا موضوع تاریخی که همه بگویند بیا پول و برو فیلم را بساز و پنج سال طول بکشد و یک بار هم دیده شود و همه بگویند بهبه و بعد فراموش شود. نمیدانم، باید از مدیران پرسید.
جم خاطرنشان کرد: به عنوان کسی که «همسران» را لمس کردم و بعد از ۳۱ سال میگویم حیف تکرارنشدنی دیگری در این سالها نبوده و یا کم بوده است، فکر میکنم از مدیران تا چیزهای دیگری در این اتفاق دخیل میشوند که دیگر نشود چنین کاری ساخت.
او درباره اینکه شهرت «همسران» آن زمان برایش چالشی ایجاد نکرده است، گفت: خوب بود. آن سالها نه موبایل بود و نه شبکههای اجتماعی و اینستاگرام و این همه وسایل ارتباط جمعی. زمانی که یادش میافتم حالم خوب میشود، چیز دیگری نیست و خدا را سپاسگزارم که انتخاب شدم و یکی از مهرههای چنین برنامهای بودم.
منبع : ایسنا

















































