من انقدر بی غیرت شده بودم که با چشمان خودم میدیدم زنم شبها با مردان غریبه...
شاید باورش برای خواننده داستان زندگی من سخت باشد ولی اکنون ذهن و قلبی آرام دارم و احساس قوی بودن می کنم، احساسی که قبلا تجربه اش را نداشتم. به گزارش بلاگ جعبه؛ سعید مدتی قبل برای پرونده تصادف پایش به کلانتری باز و آنجا با روحانی مستقر در کلانتری آشنا می شود ؛ بعد