«ام علاء» حکایت مادری است که نه تنها برای فرزندان خود که به گفته هرکه او را میشناخت، برای همه مادر بود. فرقی هم نداشت که بزرگتر باشند از او یا کوچکتر. سنگ صبوری بود که غصه همه را شنوا میشد و آغوش پرمهری که برای دیگران باز بود تا سر بر زانوانش بگذارند و دست نوازشش را لمس کنند.