پسر جوانی که روی صندلی نشسته و مدام به اینور و آنورنگاه میکرد و درعالم خودش بود،توجهم را جلب کرد.جلو رفتم و خودم را معرفی کرده و از او خواستم کمی صحبت کنیم. گفت حوصله ندارد و سراغ متهم دیگری بروم اما بعد از کمی اصرار راضی شد ولی شرط کردکه گفتوگو کوتاه باشد.من هم سؤالاتم را شروع کردم.