آخرین بار که پسرم را دیدم ۱۱ خرداد بود. با خانواده به زمین کشاورزیمان در رشت رفته بودیم. از همانجا هم پسرم اتوبوس گرفت و به محل کارش در تهران رفت. غروب یکم تیرماه با امیرحسین تماس گرفتم، صحبت کردیم. پسرم به مادرش گفته بود هوای بابا را داشته باش. نگران خودش نبود، همیشه دلواپس ما بود