سکانسهای آغازین فیلم میخکوبکننده است. انتخاب نمای بسته از التفات، ایرج و اطلاعاتی که همان آغاز به بیننده ارائه میشود و بعد از آن اتوبوس قراضه در دل بیابان و شرطبندی التفات و باختش عالی از آب درآمدهاند، اما به تدریج داستان رمق خود را از دست میدهد و با ورود کبوتر به داستان به ورطه قصهگویی بیمنطق و سیاهنمایی بیهوده میافتد.