از همان آغاز زندگی، همراهی با مأموریتهایش بخشی از روزمرگیام شد. من بر این باورم همسنگر بودن یعنی با قلب و جان در کنار یکدیگر بودن، حتی وقتی کیلومترها فاصله بین آدمها وجود داشته باشد. واقعاً سخت است، خیلی سخت. همیشه اضطراب بیخبری در مأموریتهایش با من بود و استرسهایی که سالها از دل من جدا نشد. اما خدا را شکر بین همه این سختیها، افتخار همراهی با مردی مخلص و مجاهد نصیبم شد. هر بار که میگفت باید بروم، دلم میلرزید، اما بلافاصله به خودم میگفتم من راضیم. فقط سالم برگردد و بتواند خدمت کند