دکتر حشمت طالقانی با متانت پای دار رفت. حکم اعدامش را که خواندند، شال از دوش برداشت و آن را به جلاد داد! سپس روی چهارپایه ایستاد و خودش ریسمان را از جلاد گرفت و به گردن انداخت و موهای سر و صورتش را از زیر طناب رد کرد! آنگاه به جلاد گفت، چهارپایه را از زیر پایش بکشد! چهرهاش در لحظه مرگ، موقر، متین، خونسرد و بیاعتنا به زندگی بود و کمترین اضطراب و تشویشی در آن دیده نمیشد