فردای آن روز دوباره پیکرهایی را نشانم دادند. گویا یکی از آنها پسرم بود که من در آن شرایط او را نشناختم. صورت حمیدرضا به شدت آسیب دیده بود. سرانجام از روی اثر انگشتش پیکرش شناسایی شد. اما باید مطمئن میشدم. گفتم دستانش را نشانم بدهید. پسرم یک نشانه داشت. بند انگشت کوچکش از نوزادی کمی انحراف داشت. بند انگشت را که دیدم، حمیدرضا را شناختم