یکشنبه, ۱۰ تیر, ۱۴۰۳ / 30 June, 2024


چرا آدم های باهوش تعداد زیادی دوست و رفیق ندارند (معرفی ۷ دلیل بر اساس روانشناسی) - خبرنامه
۳ روز قبل / سایت خبرنامه / سبک زندگی

چرا آدم های باهوش تعداد زیادی دوست و رفیق ندارند (معرفی ۷ دلیل بر اساس روانشناسی) - خبرنامه

آیا اخیراً متوجه کاهش شبکه اجتماعی خود شده اید؟ شاید، گروه دوستان شما همیشه کوچک بوده است. خب نترسید! به احتمال زیاد، شما فردی بسیار باهوش هستید. دست کم علم

آیا اخیراً متوجه کاهش شبکه اجتماعی خود شده اید؟ شاید، گروه دوستان شما همیشه کوچک بوده است. خب نترسید! به احتمال زیاد، شما فردی بسیار باهوش هستید. دست کم علم که همین را می گوید. درست است. واقعیت جالب این است که تحقیقات نشان می‌دهد اگر هوش بالاتر از حد متوسط ​​داشته باشید، به احتمال زیاد دوستان کمتری خواهید داشت. در واقع، این مطالعه نشان داد که افراد دارای ضریب هوشی بالا در حلقه‌های کوچک‌تر رشد می‌کنند و شکوفا می شوند. در این نوشتار خواهیم دید که چرا آدم های باهوش دوستان زیادی ندارند. با خبرنامه همراه باشید. آدم های باهوش دوستان زیادی ندارند به ۷ دلیل

در اینجا هفت دلیل وجود دارد که افراد باهوش دوستان کمتری دارند. برای دیدن اینکه آیا هر یک از اینها در مورد شما (یا کسی که می شناسید) صدق می کند، ادامه دهید. ۱) برنامه های بزرگی دارند…

وقتی کسی می گوید که در آخر هفته “برنامه های بزرگی” دارد. احتمالاً یک قرار داغ، یک فرار بی‌پروا، یا نوشیدنی‌ها (و دیگر جنجالی‌ها) را با دوستانتان تصور می‌کنید.

اما نه.

این سبک آدم های باهوش نیست. آنها علاقه ای به رضایت آنی ندارند، در عوض، اهداف بلندمدتی برای دستیابی دارند – و ساعت در حال تیک تیک است.

مثل این است که آنها در یک مأموریت هستند.

حداقل، وقتی صحبت از چیزهایی باشد که از نظر آنها ارزشمند است.

این می تواند کار، تحقیق یا یک پروژه شخصی باشد.

هر چه هست، همانطور که می توانید تصور کنید، زمان یا انرژی زیادی برای معاشرت باقی نمی گذارد. 2) سرشان خیلی شلوغ است

وقتی می گویم شلوغ، منظورم فقط داشتن یک تقویم کامل نیست.

افراد باهوش دائماً در حال فکر کردن، تجزیه و تحلیل و حل مسئله هستند.

از بیرون، ممکن است به نظر برسد که آنها در حال رویاپردازی نشسته اند. اما زمانی که عقربه های ساعت در حال چرخش هستند، اتفاقات بزرگی در قلعه ذهنی آنها رخ می دهد.

نیازی به گفتن نیست که این ویژگی می تواند منجر به کمبود فضای ذهنی برای حفظ حلقه بزرگ دوستان شود.

هنگامی که آنها در فکر عمیق غوطه ور هستند، زمان کمی برای فعالیت های اوقات فراغت یا رویدادهای اجتماعی باقی می ماند.

بنابراین وقتی به کسی اجازه ورود می دهند که… 3) آنها بسیار گزیده کار هستند

در واقع، آنها با دوستی مانند یک باشگاه انحصاری فقط برای اعضا خاص رفتار می کنند. آنها به گپ های سطحی راضی نیستند. در حقیقت، نمی‌توانند به این اهمیت بدهند که سارا در آخر هفته چه کاری انجام داده یا محمد برای تعطیلاتش کجا رفته است. بلکه خواهان ارتباطات عمیق و معنادار هستند.

بالاخره دوستی چیست؟ غیر از کسی که به او اعتماد کنید یا در مورد منافع متقابل صحبت کنید.

حس خوب گرفتن از آدم ها را فراموش نکنید.

این می تواند پیدا کردن افرادی را که معیارهای سختگیرانه آنها را برای دوستی برآورده می کنند برای آنها دشوارتر کند.

در مورد آن فکر کنید.

دوستی یک سرمایه گذاری است. نگهداری آن نیازمند زمان، منابع و توجه است.

بنابراین، اگر برنامه فشرده ای دارید، می خواهید هر ثانیه را به حساب بیاورید. به همین دلیل برای آنها مهم است که دوستان خود را عاقلانه انتخاب کنند.

و هنگامی که آنها با کسی دوست می شوند، روابط موجود آنها بر ایجاد روابط جدید اولویت دارد. ارزش به کار بردن انرژی ارزشمند را ندارد مگر اینکه کاملاً ضروری باشد.

آنها کیفیت را بر کمیت ترجیح می دهند. 4) آنها از  صحبت های کوچک متنفرند

آنها ممکن است استعداد تحصیلی داشته باشند، اما حرف و حدیث و چرندیات همیشه کمترین موضوع مورد علاقه آنها بوده است.

و این در مورد زندگی شخصی آنها نیز صدق می کند.

به زبان ساده، آنها حوصله دعواهای کوچک و شیطنت های غیر ضروری را ندارند. برای آنها، این کار اتلاف وقت است.

آنها ترجیح می دهند روی کارهای سازنده تری تمرکز کنند که به آنها امکان رشد، یادگیری و توسعه می دهد. فعالیت هایی مانند خواندن، شروع یک سرگرمی جدید، درک چگونگی کار کردن چیزها، یا صرفاً تفکر در معنای زندگی.

موضوع اینجاست:

درگیر شدن در صحبت های کوچک و شایعات بی اهمیت، استفاده کارآمد از هوش زیاد آنها نیست.

و درست مانند حل هر مشکلی، یک راه حل ساده نیز وجود دارد.

آدم ها یا دوستا های کمتر مساوی است با حرف و حدیث کمتر!

منطقی به نظر می رسد. 5) در محیط های اجتماعی بی دست و پا هستند

آیا می دانید، بیش از یک نوع هوش وجود دارد؟

بر اساس تئوری هوش های چندگانه گاردنر، 9 هوش!

این نظریه شامل هوش بین فردی می شود.

یعنی چه؟

سؤال خوبی بود.

خوب، این توانایی تشخیص خواسته ها، انگیزه ها، نیات و احساسات دیگران است.

به عبارت دیگر هوش هیجانی (EQ یا EI). حداقل بخشی از آن. اما این مهارتی نیست که همه از آن برخوردار باشند. حتی اگر ضریب هوشی (آکادمیک) بالایی داشته باشید.

اغلب اوقات، کاملاً برعکس است.

گپ زدن بیهوده، شوخی، و توانایی ایجاد رابطه با دیگران تنها برخی از مواردی است که افراد بسیار باهوش ممکن است با آن دست و پنجه نرم کنند.

و بر اساس منطق، آنها ممکن است بدون در نظر گرفتن اینکه دیگران چگونه آنها را برداشت می کنند، صریح یا بی رحمانه صادق باشند.

این عامل ارعاب می تواند از دوستی های احتمالی جلوگیری کند.

اصولاً فاقد درایت در این زمینه هستند.

و در نتیجه…. 6) احتمالاً دیگران را می ترسانند

افراد بسیار باهوش اغلب برای صداقت ارزش قائل هستند. علاوه بر این، آنها ممکن است تحمل کمی در برابر عدم صداقت داشته باشند.

بنابراین هنگامی که در موقعیت‌های اجتماعی قرار می‌گیرند، جایی که صحبت‌های کوچک ضروری است، ممکن است از برخی حرف های نامناسب ناراحت شوند و از کوره دربروند.

همه اینها به لطف ناهنجاری اجتماعی آنهاست.

بخشی از چنین رفتاری به این دلیل است که آنها بیش از حد به چیزها فکر می کنند (یا در ذهن خود فرو می روند)، که باعث می شود به دنبال انزوا باشند. 7) آنها “زمان من” را در اولویت قرار می دهند

و آنها تنها نیستند.

برخی از بزرگترین متفکران زمان ما به دنبال تنهایی بودند. من در مورد انیشتین، داروین، نیوتن، ارسطو صحبت می کنم … این لیست ادامه دارد!

گفته شده که همه آنها تنهایی خود را ترجیح می دهند.

و همانطور که مطالعه سال 2016 نشان می دهد، این ویژگی به اجداد شکارچی-گردآورنده ما برمی گردد.

در مورد آن فکر کنید.

تنهایی بهترین راه برای تأمل در خود، جمع آوری افکار و برنامه ریزی برای آینده است.

ناگفته نماند که باتری های خود را دوباره شارژ می کنند و خود را از حواس پرتی های خارجی دور می کنند.

در واقع، کارشناسان توافق دارند که زمان تنهایی برای سلامت روان شما مفید است. علاوه بر این، به افزایش بهره وری، افزایش خلاقیت و بهبود توانایی تمرکز شما کمک می کند.

با این حال، عمدتا.

افراد بسیار باهوش به سادگی از فعالیت های انفرادی بیشتر از معاشرت لذت می برند.

این به آن‌ها این آزادی را می‌دهد تا به طور مستقل و بدون دردسر تعهدات بیرونی یا نگرانی در مورد آداب اساسی، به دنبال علایق خود بروند.

در نهایت، آنها با کیستی خود راحت هستند و برای احساس رضایت نیازی به اعتبار اجتماعی ندارند.