تریاکی شدن ادوارد براون در ایران در روایت باستانی پاریزی / کرمان درمانی نتیجه داد / انگلیسی ها به ستوه آمده بودند تا براون را از ایران به انگلیس بردند
باستانی پاریزی: ادوارد براون می گوید که یک وقت دیدم مثل این که این درد مثل سوزن های سنجاق تو چشم من بوده، و یکی یکی دارند سوزن ها را بیرون می کشند و بیرون می اندازند. و ظهر بود که خواب رفتم. خوابی عمیق. خواب رفتم تا به یک وقتی بیدار شدم دیدم غروب است. گفتم خب یک چایی به من بدهید. چایی درست کردند. به پیشخدمت گفتم خیلی خوابیدم، سه یا چهار ساعت شد؟ پیش خدمت گفت: ارباب دیروز خوابیدی و حالا بیدار شده اید.