عکسی از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در جبهههای جنگ/ رأی خودم را به نام خدا به آقای رجایی دادم
یکی از سربازان از دسته خمپاره زنگ زد و گفت : «صندوق رأی را به اینجا آوردهاند، اگر میخواهید رأی بدهید به اینجا بیایید.» گفتم: «یزدی جان تعداد بچهها زیاد و تجمع خطرناک است، اگر میتوانی صندوق را پیش ما بیاور تا یکی یکی رأی بدهیم. » قبول کرد.