چه متفکرانی که تلاش کردند از مارکس، نظام تولید علم مارکسیستی مستخرج کنند و چه عملگرایانی که کوشیدند از مارکس، ایدئولوژی مارکسیسم بیرون بیاورند، هر دو گرفتار فریبی بودند که یکی از نتایج آن، غفلت از آثار مارکس به عنوان نویسندهای حرفهای بود. اینچنین بود که مارکس روزنامهنگار، مارکس جامعهشناس و مارکسی که مینوشت تبدیل به مارکس خطابهگو، مارکس سیاستمدار و مارکسی که فرمان میداد شد. مارکسی که بود برای فهم سیر تحولات دنیای جدید مفید فایده بود و مارکسی که ساخته شد تنها برای مبارزه سیاسی کاربرد داشت.