در داستان «صبور»، مخاطب با رنج و شکنجه ای روانی روبروست که یک مرد نسبت همسرش روا می دارد. «بزدل» هم داستان دو دوست صمیمی است که یکی از آن ها دبیر و مسئول رونویسی دستورات اداری است اما از شدت اضطراب و ترس تمام نکردن رونوشتی که رئیس دستورش را داده، دیوانه و بستری می شود. نامزد مورد علاقه اش هم با مرد دیگری ازدواج کرده و صاحب فرزند می شود.