
آدینه گذشته پنجم آذر ۱۴۰۴، مصادف بود با بیست و دومین سالگرد یکی از مرگبارترین زلزلههای تاریخ معاصر ایران. در بامداد ۵ آذر ۱۳۸۲، زمینلرزهای به قدرت ۶.۶ ریشتر شهر تاریخی بم و اطراف آن را لرزاند و در مدت تنها ۱۲ ثانیه، بیش از ۸۵ درصد شهر بم را به تلی از خاک تبدیل کرد. براساس آمارهای رسمی، این فاجعه، جان دستکم ۲۶ هزار ۲۷۱ نفر را گرفت و حدود ۳۰هزار نفر را زخمی کرد. ارگ تاریخی بم، بزرگترین بنای خشتی جهان که دو هزار و پانصد سال استوار بود، نیز در این واقعه به شدت آسیب دید.
بهنام رضازاده عکاس، فعال رسانهای و مدیر روابط عمومی جمعیت هلال احمر ارومیه که در آن زمان دوران عنفوان جوانی خود را تجربه میکرد، در گفتوگو با خبرگزاری میزان تاکید میکند که همچنان با وجود حوادث مختلف داخلی و خارجی هرگز گرد مرگ را جز در زلزله بم ندیده است و زندگی خود و برخی دیگر از همقطاران خود را متاثر از بم میداند.
رضازاده روایت میکند: در زمستان سال ۱۳۸۲، به عنوان یک امدادگر نوزدهساله به شهری رفتم که دیگر وجود نداشت. بم، به دشتی بینشان از خاک و آوار تبدیل شده بود. وظیفه من، هم کمک بود و هم ثبتِ فاجعه با دوربین عکاسی نگاتیوِ قدیمیام.
عجیبترین چیز، ناپدید شدن شهر بود؛ گویی به جای آن، دشتی از ویرانی پیش چشمانمان گسترده شده است. از هر طرف که نگاه میکردی، آوار و خرابه بود به کیفیتی که انتهای شهر معلوم بود.

صبح، کار آواربرداری و بیرون آوردن اجساد را شروع کردیم. زمین، خیس بود… خیس از خون. میتوانم بگویم هیچ وقت نمیتوانم این فاجعه را به طور کامل توصیف کنم. هر وقت خسته میشدیم و برای استراحت مینشستیم، احساس میکردیم زیر این تپههای آوار نشستهایم. وقتی دستمان را روی زمین میگذاشتیم تا بلند شویم، احساس رطوبت میکردیم؛ رطوبتی که میدانستیم خون است.
تضاد عجیب هوای گرم روز و سرمای کشنده شب، سرعت تجزیه اجساد را به شکلی غیرعادی زیاد کرده بود. تا روز سوم و چهارم، وقتی میخواستیم جسدها را از زیر آوار بیرون بکشیم، انگشتانمان در بافتهای پوسیده و نرم فرومیرفت. سعی میکردیم با حداکثر سرعت و دقت این کار را انجام دهیم، چرا که هنوز امید داشتیم شاید بازماندهای زنده زیر آوار باشد.
اما حقیقت چیز دیگری بود. بیشتر ساختمانها خشت و گلی بودند و فروریختنشان هوایی برای تنفس باقی نگذاشته بود. اکثر قربانیان، خفه شده بودند و این امید به یافتن «مثلث حیات» یا جانپناهی که در آن کسی زنده مانده باشد، تقریباً به یأس مبدل کرده بود.
اما در قلب این ویرانی، مهربانی ریشه دوانده بود. مردم بم، با اینکه همه چیز را از دست داده بودند، پناهگاه روحِ ما شدند. با چای داغ در چادرهایشان از ما پذیرایی میکردند و اصرار داشتند لباسهای پارهمان را بدوزند. این مهربانی، زیباترین و دردناکترین خاطره آنجا شد.
اکنون، پس از سالها و دیدن فجایع دیگر، زخم بم هرگز التیام نیافته است.
نخستین بار که پای بر خاک شهر بم نهادم، عید نوروز پس از زلزله بود. خدمت سربازیام پایافته بود و از پس اجرای نمایش برای کودکان آواره و بازمانده از زلزله به همراه گروهی از هنرمندان رشتههای مختلف وارد شهر سوخته بم شدیم.
شگفتا مگر چیزی باقی مانده بود؟ غبار مرگ در هوای بم معلق بود و اشک انگار روی چشم بازماندگان تنهایی و بیکسی، چراحی شده بود. به ارگ بم رفتیم، درد بود و مرگ…

غبار مرگ از پس هزاران سال تاریخ برخاسته بود. درست زمانی که در پس این خشتهای هزارانساله یکی اجابت مزاج میکرد، یکی روی آن کندهکاری یادگاری منقوش میکرد و دیگری به جستجوی دفینه… مینیبوسی حامل دهها ژاپنی از راه رسید.
هرگز از یاد نمیبرم که صورت مردان ژاپنی هر چه به سوی سوخته ارگ قدیم بم نزدیک میشوند خیستر از اشک میشود و…
برنامه رسمی بازسازی قرار بود تا تابستان ۱۳۸۴ به پایان برسد، اما مشکلات متعدد از جمله عدم مدیریت و هماهنگی ناکافی بین نهادها این روند را به شدت کند کرد.
طبق آخرین آمار رسمی تا سال ۱۴۰۲، در شهر بم و منطقه بروات در مجموع حدود ۴۰.۰۰۰ واحد مسکونی شهری و روستایی و بیش از ۷۰۰۰ واحد تجاری بازسازی شد، با این وجود، کارشناسان هشدار میدهند که بسیاری از ساختمانهای جدید هنوز از استانداردهای ضدزلزله کافی برخوردار نیستند و نگران کنندهتر، ساختوساز مجدد بر روی گسلهای فعال است.
علت اصلی تلفات گسترده، نه فقط در قدرت زمینلرزه، که در ساختوسازهای بیضابطه و فاقد استانداردهای ایمنی نهفته بود. آمار نشان میداد درصد ساختمانهای بدون اسکلت (خشتی و آجری) در استان کرمان بسیار بالاتر از میانگین ملی بود.
امروز، پس از بیست و دو سال، بم با نخلهایش دوباره سر برآورده، اما خاطره آن شب هرگز محو نخواهد شد. به گفته یک زلزلهشناس همچنان طنینانداز است: «خسارت زلزله بم قابل پیشبینی بود.» شاید این درسِ پایانی فاجعه باشد: عمیقترین زخمها نه از طبیعت، که از غفلت انسان از خطرهای شناختهشده میآید.
منبع : خبرگزاری میزان

















































