شوهربی حیایم زنان غریبه را جلوی چشمانم به خانه می آورد و..
چند سال بعد از این که شوهر معتادم، من و دخترم را رها کرد و به مکان نامعلومی رفت، من هم مجبور شدم در زمین های کشاورزی کار کنم تا بتوانم جهیزیه دخترم را فراهم کنم ولی در این میان با مردی آشنا شدم که...