یادداشتی نوشته بودم و در آن شعری از یکی از شاعران معاصر نقل کرده بودم. کسی پیام داد که شاعر «قحط» بود که از این «مارکسیست» شعر نقل کردید! چیزی که برایم عجیب بود این بود که نمیگفت این شعر مناسب نیست، قوی نیست، از آن بهتر هست و مانند آن. بلکه چون این شعر سروده یک «مارکسیست» است، نباید از آن استفاده کرد. یکی از آسیبهای فرهنگی و اجتماعی جامعه ما داوری هنری درباره شاعران، هنرمندان، فیلمسازان و نقاشان بر اساس مواضع عقیدتی آنها است. برای مثال، هنگامی که تابلویی میبینیم، اول میپرسیم کار کیست و سپس درباره ارزش زیباشناختی آن داوری میکنیم. در نتیجه کافی است هنرمندی موضعی سیاسی بگیرد تا اعتبار همه آثار هنری او به مخاطره افتد. خوانندهای با مقامی دیداری کند تا ا ز آن پس با نگاههای تحقیرآمیز مخالفان مواجه شود.
هنوز نیاموختهایم از شنیدن شعری لذت ببریم، بیآنکه بخواهیم درباره سراینده آن داوری کنیم، یاد نگرفتهایم فیلمی درخشان نگاه کنیم و در پی شناخت عقبه سیاسی سازنده آن نباشیم. گویی بلد نیستیم به تندیسی خیره شویم بیآنکه به جنسیت یا موضع سیاسی سازنده آن توجه کنیم.
حال آنکه یکی از گامهای نخستین در فهم و لذت بردن از هنر، توانایی این جداسازی است. باید بیاموزیم آثار هنری را فارغ از پیشینه و پسینه آفرینندگانشان ارزیابی و داوری هنری کنیم. برای نمونه فیلم فهرست شیندلر، فیلم خوبی است چه از اسپیلبرگ خوشمان بیاید و چه نیاید؛ تندیسهای میکلآنژ زیبا هستند، چه با عقاید و زندگی شخصی او موافق باشیم و چه نباشیم. شعرهای شاملو ماندگار هستند چه با اظهارات گاه و به گاه و مواضع سیاسی او موافق بوده باشیم و چه نباشیم. صدای شجریان تا اعماق جانمان و حافظه تاریخی ما رسوخ خواهد کرد چه با سوگیریهای او همراه باشیم و چه نباشیم؛لذا کسی که «ربنا» و مناجات شجریان را به دلیل مسائل سیاسی از نظر هنری بیارزش میشمارد همان قدر داوریاش اعتبار دارد که برخی لسآنجلس نشینان شعرهای سعدی را به دلیل اینکه «آخوند» بود بیارزش میدانند. این را خیلی سال پیش از امام علی (ع) آموختم که بتوانم قضاوت زیباشناختی را از باورهای دینی و مواضع سی