شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
۱۳۹۹/۰۶/۱۰ / /
«سخن» از چیست؟
برای چه میگوییم و چرا میشنویم؟ برای چه مینویسیم و چرا میخوانیم؟ بسیاری از واژگان و جملاتی که میگوییم و مینویسیم حکایتی از خود ما نیستند و نسبتی با وجود ما ندارند؛ اگرچه این واژگان و جملات آواهای بیمعنا هم نیستند اما دریغ که نسبتی با خود ما، با خویشتن ما و با جان ما ندارند. چه بسیار هرزهگوییها، تکرارها و نقلقولهایی که اساسا با نقطه مرکزی کلام با «خودآگاهی» پیوندی ندارند، اگرچه از این مرکز مطلقا گسسته هم نیستند زیرا واژگانیاند که نهایتا جانهای انسانی آنها را ساختهاند و اینک نیز انسانها آنها را به کار میبرند. با این حال تا نسبت گفته و نوشته با اینجا و اکنون شنونده و خواننده مشخص نباشد، آن آوا چیزی را آشکار نخواهد کرد. چه بسیار که واژگان و جملاتی را شنیده و خواندهایم که درنیافتهایم نسبت آنها با اینجا و اکنون ما کدام است. واژگانی که هر چند ریشه در جانهای انسانی داشتهاند و از اینرو بیشک معنایی نیز داشتهاند اما نسبتی با ما، نسبتی با موقعیت ما و نسبتی با جایگاه ما نداشتهاند. چنین واژگانی اگرچه بیمعنا نیستند اما همچون آواهای تهی از معنا جلوهگر میشوند زیرا اساسا چیزی را «هویدا» نمیکنند؛ در حالی که «سخن» همچون آینهای است که باید جان ما و جهان ما را «هویدا» کند. واژه اگر واژه و در ساحت زبان است حتما معنا و مفهومی دارد؛ اما وقتی واژگان با وجود گوینده و شنونده و با جان نویسنده و خواننده پیوند نداشته باشند، دیگر چیزی را برای ایشان در جایگاهی که هستند«هویدا» نمیکنند؛ زیرا دقیقا مشخص نیست که اینها «درباره» چیستند. انسان با جان آگاه خود در میانه جهان ایستاده است و آن را زیست میکند؛ کلمات دستاوردهای زیستن انسانهای بسیاریاندکه جهان مشترک، زندگانی مشترک،تجارب مشترک، احساسهای مشترک و تصورات مشترکی داشتهاند؛ آن اشتراکها در واژگانی بیان شده است؛ اما اینک آن اشتراک مصداق عینیاش را از دست داده و صرفا معنایی مبهم در کلمات باقی مانده است؛ اگر کلمات، جملات،
استقلال فوتبال اسرائیل اصفهان ایران رژیم صهیونیستی پرسپولیس عملیات وعده صادق فلسطین سیل حمله ایران به اسرائیل لیگ قهرمانان اروپا