در یکی از اولین سفرهای مرتبط با کوچ، با ظرفیتهای جذاب زندگی عشایری آشنا شدم و به این فکر کردم که این زندگی برای گردشگران خارجی هم بسیار جالب است تا با فرهنگ چندین و چند هزار ساله ایران آشنا شوند. در آن سفر با جوانی آشنا شدم که مشتاق زندگی در شهر بود و میگفت که میخواهد به شهر بیاید و حتی در پژوهشکده ما در دانشگاه شریف آبدارچی شود. پس از این سفر مدام به این موضوع که پیادهسازی این صحبتها کار سادهای نیست و فقط میتوان به راحتی درباره آن حرف زد، فکر میکردم. سرانجام به این نتیجه رسیدم که باید وارد این کار شده و با اجرا و پیادهسازی ایدههایم، باعث رفاه در زندگی عشایری شوم، تحقیق درباره تور عشایر را در این زمان شروع کردم و با انسانشناسهایی مانند پروفسور ژان پیر دیگارد اهل کشور فرانسه که زمان طولانی را میان عشایر بختیاری زندگی و کتابهایی را هم در این باره منتشر کرده بود، با پروفسور برایان اسپونر امریکایی که چند سالی درباره عشایر بلوچ ایران پژوهش و مطالعه کرده و با پروفسور محمدتقی فرور صحبت کردم.
این پژوهشها و صحبتها پیرامون موضوعاتی چون، چرا زندگی عشایری در حال از بین رفتن است؟ چرا یک جوان عشایر عِرقی برای حفظ این زندگی ندارد؟ و... بود. در نگاه اول، مشکلات اقتصادی پاسخی به این پرسشهاست. اینکه چون درآمدی ندارند، مجبور به ترک این نوع زندگی هستند. اما پس از بررسی بیشتر متوجه شدم زمانی که آنها به زندگی شهری روی میآورند، درآمدشان نسبت به گذشته کمتر هم خواهد شد.
پاسخ و ریشه مهمی که ما به آن رسیدیم، آن بود که هیچ اعتمادبهنفسی نسبت به این سبک زندگی وجود ندارد. به این معنا که این سبک زندگی در قرن 21 افتخارآمیز باشد و یک فرد به خود افتخار کند و بگوید که من در این قرن با پیشرفت تکنولوژی و... این سبک زندگی را دارم و اینگونه زندگی میکنم. در واقع از بین رفتن حس غرور و افتخار یکی از مهمترین دلایلی است که باعث از بین رفتن زندگی عشایری شده است. در کنار این موضوع دلیل اقتصادی نیز وجود دارد.
راهحلی که از همان ابتدا به ذهنمان رسید، کمک گرفتن از ابزار گردشگری برای این پروژه (توسعه روستایی) بود. در صحبتهایی که با انسان