جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
۱۳۹۹/۱۰/۱۶ / /
چرا زیر این چتر باران میبارد؟!
چندی پیش استاد ارجمند جناب آقای دکتر کرباسیان مدیرعامل اسبق سازمان تامین اجتماعی تماس گرفتند و گفتند، اینجانب را به خانم کتایون جهانگیری برای انجام مصاحبه معرفی کردهاند که قصد دارند به سفارش اتاق بازرگانی تهران یک مستند پژوهشی در زمینه تامین اجتماعی بسازند و البته روالهای اداری و مجوزات مربوطه ازطریق مبادی ذیربط سازمان انجام شده بود و با کارگردان این مستند طی چندین جلسه مباحثاتی انجام شد و من هم به نوبه خود افرادی را برای انجام مصاحبههای بعدی به ایشان معرفی کردم و طی دو جلسه دیگر نیز مصاحبه مجدد به عمل آمده و ضبط و فیلمبرداری شد. قرار بود اسم این مستند «زوو» (مربوط به بازیهای دوران کودکی و مسابقات کبدی که برای اینکه بازیکنان نشان دهند چه زمانی دیگر نمیتوانند نفس بکشند باید با صدای بلند «زوو» را میکشیدند) باشد و اتفاقا به خانم جهانگیری گفتم که اسم با مسمایی است چرا که نفس سازمان تامین اجتماعی دیگر به شماره افتاده است و در زمین رقیب توسط افراد زیادی احاطه شده و نه میگذارند نفس بکشد و نه میگذارند به زمین تیم خودی برگردد و اعضای تیم خودی هم آن طرف خط حایل ایستادهاند و کاری از دستشان برنمیآید. تا اینکه مطلع شدم این فیلم مستند که به سفارش و با تامین مالی اتاق بازرگانی تهران ساخته شده در جشنواره حقیقت آنلاین با نام «زیر این چتر باران میبارد» شرکت کرده است و دیدم که اسم مستند از «زوو» به «زیر چتر باران میبارد» تغییر یافته و خط سیر داستان آن دچار تغییرات زیادی شده است و با دیدن نام آن یاد شعر آقای مهدی فرجی افتادم: «تب ندارم که هذیان بگویم، با تو هر لحظه یک اتفاق است دیگر اصلا تعجب ندارد، زیر چتر تو باران بیاید.» البته چند سال پیش هم یک مستند پژوهشی تحت عنوان «بمب ساعتی» با همکاری مشترک وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی(معاونت رفاه اجتماعی) و مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری درخصوص مشکلات و مسائل صندوقهای بازنشستگی ساخته شده بود که مرا یاد شعر دیگری از مهدی فرجی میانداخت: «تو پلک میزنی و پتک میخورد به سرم شکنجه کش
اسرائیل اصفهان رژیم صهیونیستی پرسپولیس فوتبال ایران عملیات وعده صادق استقلال سیل حمله ایران به اسرائیل فلسطین لیگ قهرمانان اروپا