چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024


۱۳۹۹/۰۶/۰۲ / /
چنین کنند بزرگان
در بررسی تاریخ ایران بعد از انقلاب مشروطه که روند رشد فرهنگی و ادبی ایران کلید خورد و به تدریج با رسیدن به دو دهه 30 و 40 اوج گرفت، نقش مترجمان ادبی بیش از هر زمان دیگری برجسته به نظر می‌رسد. مترجمان تراز اولی که خودشان ادیب بودند، یعنی تنها به واسطه تسلط بر یک زبان خارجی وارد عرصه ترجمه نشده بودند، با انتخاب هوشمندانه آثار خارجی و برگردان‌های پروسواس و دقیق دو خدمت بزرگ به فرهنگ معاصر کردند؛ نخست اینکه امکان دسترسی مخاطب فارسی‌زبان را به بسیاری از شاهکارهای ادبیات جهان فراهم آوردند و گامی بزرگ به سوی گسترش گفتمان‌های ادبی برداشتند، دوم اینکه برخی از آنان چنان در ترجمه حوصله و هنر به خرج دادند که اثرشان فارغ از هنر نویسنده، خود به بخشی از ادبیات ایران تبدیل شد. در این میان یکی از نخستین نام‌هایی که به یاد می‌آوریم نجف دریابندری است که هنوز سکوت و رفتنش را نمی‌توان باور کرد. دریابندری کار ترجمه را با آثار همینگوی آغاز کرد و البته به فراخور علاقه‌های ایدئولوژیکش رمان «وداع با اسلحه» را برگزید. هنوز هم باید بهترین ترجمه‌های او را در میان آثاری که از نویسندگان امریکایی عرضه کرد بجوییم؛ «هکلبری فین» اثر مارک تواین با آن ترجمه گرم و آکنده از ظرافت و انتخاب لحن و واژه مناسب، «پیرمرد و دریا» اثر همینگوی که چیزی فراتر از ترجمه و نوعی بازآفرینی است انگار، «یک گل سرخ برای امیلی» اثر ویلیام فاکنر که یکی از بهترین برگردان‌های فارسی از این نویسنده است و البته کار درخشان و دشواری که در «رگتایم» اثر‌ای. ال. دکتروف به ثمر رساند. هرچند از انتخاب خلاقانه نوع نثر در «بازمانده روز» نوشته کازوئو ایشی‌گورو هم ساده نمی‌توان گذشت و نیز ترجمه‌هایش از بکت و ترجمه و بازتالیف «چنین کنند بزرگان» اثر ویل کاپی. فارغ از این اما در ترجمه غیرادبی هم باید دریابندری را حاذق و معتمد دانست. آن هم با کار سترگی چون «تاریخ فلسفه غرب» نوشته برتراند راسل. دریابندری که خود ذوق و هنرش در نوشتن و خاصه در حوزه طنز را در دوران روزنامه‌نگاری و «کتاب مستطاب آشپزی» به همگان اثبات کرد، شاید از آخرین بازمانده‌های نسل طلایی مترجمان بود