شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024


۱۳۹۹/۰۶/۱۸ / /
تاریخ ساکت ایران
زهره دارد که پیش نرگس تو دم زند جادوی دماوندی من زشوقت چو شمع می‌گریم تو زاشکم چو صبح می‌خندی شیخ فریدالدین عطار نیشابوری می‌شد از بسیاری دیگر از شاعران: حکیم فردوسی، نظامی گنجوی، ناصر خسرو، مسعود سلمان، خاقانی انوری یا ملک‌الشعرا بهار در مدخل این نوشته شعری را به نشانه دیرینگی دماوند آورد اما به عمد، دو بیت از حضرت عطار آوردم و مصرع دوم این بخش از غزل: دم زند جادوی دماوندی مدنظرم بود که وجود «کوه دماوند» را به قدرت جادویی تشبیه می‌کند و پیامد آن به نقل از بهاالدین محمد بن حسن بن اسفندیار کاتب در تاریخ طبرستان که حدود 613 هجری قمری تالیف شده است، سندی بر جادوی دماوند بیاورم: او می‌گوید: از عجایب مازندران یکی کوه دماوند است که علی ابن الکاتب در کتاب فردوس‌الحکمه آورده است که از دیه اسک تا قله به دو روز طی شوند و «او» همچون گنبدی مخروط است و بر همه جوانب «او» ابدا برف باشد الا بر سر او، مساحت سی گری، زمین هیچ برف نایستد به زمستان و تابستان و آنجا ریگ بود چنانکه چون پای بر «وی» نهی فرو شود و چون بر سر کوه ایستی بر آن ریگ، همه کوه‌ها چون پشته نماید و دریای خزر در مقابل او راست است. سی سوراخ در سر این کوه باشد که دود کبریت از آن بیرون آید و آوازهای عظیم با سهم از این سوراخ‌ها شنوند از لهیب آتش که حقیقت شود که در جوف و میان کوه، آتش است و... . چنین کوهی با چنین هیبتی و چنین وجود حیرت‌انگیزی که سرا پا برف و سردی و جانش تب‌دار و آتشین می‌بایست هم فریدون را در خود پنهان کند و هم به دست او ضحاک ستمگر به بند کشیده شود و هم مظهری از غایت حد و اندازه باشد:  به شخص کوه پیکر کوه می‌کند غمی در پیش چون کوه دماوند نظامی گنجوی یا زندانی برای ظالمان:  ز بیدادی سمر گشته است ضحاک  که گویند اوست در بند دماوند ناصرخسرو قبادیانی و ده‌ها مثال دیگر از دیرینگی، از جادویی دماوند و...