جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024


۱۳۹۹/۰۲/۰۹ / /
بازاندیشی نظام شورایی
با انقلاب اسلامی، مشارکت مردم در تصمیم‌گیری‌ها به شکلی حداکثری اتفاق افتاد. فضای ماه‌های نخستین انقلاب به واسطه به منصه ظهور رسیدن حد عالی اراده مردم در تغییر و ایجاد حکومت دلخواه خود چنین امکانی را به وجود آورده بود. مهم‌ترین بروز آن در شهر تهران و در محلات کمتر توسعه یافته شهر همچون دروازه غار و گودنشین‌های جنوب خیابان شوش بود که خود مردم ساکن و کسبه، شوراهای محله‌ای را برای رسیدگی به وضعیت توسعه محله‌های خود پدید آورده بودند. فعالیت شدید این شوراها نه تنها توجه دولت وقت را به حل مشکل آنها جلب کرد بلکه سبب شکل‌گیری ایده شورایاری محلات و همچنین شوراهای شهر و روستا شد که آن زمان مرحوم آیت‌الله طالقانی آن را مطرح و به پیروی از نیاز و درخواست شکل‌گرفته میان مردم، پیگیری کردند تا در نهایت موضوع شوراهای محلی در اصل 7 و اصل 100 قانون اساسی بروز یافت. از سویی دیگر در جهت رفع چالش‌ها و نارسایی‌های فزاینده در حیطه مدیریت شهری سنتی می‌توان از الگوی حکمروایی مطلوب شهری بهره گرفت که به عنوان فرآیند مشارکتی توسعه منجر به امکان بیشتر برای برنامه‌ریزی و کنترل از پایین به بالا توسط نهادهای مردمی می‌شود و تحقق رویکرد مذکور در کلانشهر تهران مستلزم اصلاح ساختار مدیریت شهری و عینیت‌ بخشی به مشارکت شهروندان است. با این حال و با وجود تاکید قانون اساسی متاسفانه هنوز تا رسیدن به آن اهداف و آرمان‏های مندرج در قانون اساسی فاصله داریم و مشارکت مردم در اداره امور شهر‏ها و روستا‏ها به صورت واقعی و موثر شکل نگرفته و نهاد‏ها و حلقه‌های واسط بین متن جامعه و شورا تعریف نشده است. این در حالی است که مهم‌ترین عامل نظارتی در جلوگیری از فساد همین سازوکار شورایی است و زمانی شوراها می‌توانند به این مهم دست یابند که به شکلی سلسله ‌مراتبی، کل گستره شهرها و روستاها را تحت پوشش قرار دهند. نبود یا ضعف شوراهای محله‌ای و عدم ارتباط درست آنها با شوراهای شهر در اثر نبود سطوح ناحیه‌ای و منطقه‌ای بدون شک سبب می‌شود که شوراهای شهر و روستا نتوانند، خواست همه مردم شهر را نمایندگی کنند. به ویژه در نبود یک نظام حزبی این مهم نه فقط از نظر جغرافیایی بلکه از نظر نمایندگی منافع مختلف نیز مغ