داریوش مهرجویی یگانه فیلمساز ایرانی نیست که در بین فیلمهایش تنوع داستان، ژانر و روایت وجود داشته باشد، اما یکی از بهترینها است. حتی الماس 33 که آغاز خوبی برای عمر سینمایی او نیست در بین فیلمهای پلیسی آنروزگار – منهای فیلمهای خاچیکیان – فیلم بدی نیست. خوب و تاثیرگذار بودن فیلمهای گاو، پستچی، دایره مینا، هامون و....هم که دیگر حرفی تکراری است. جدای از ژانر و... نیز متنوع است. در کارنامه سینمایی او، فیلم تلخ و به قولی بدبینانه بانو کنار فیلم خوشبینانه میهمان مامان قرار گرفته است که دنیای آدمهای فرودستش در کنار زشتی، زیبایی فراوانی دارد. چیزی که انگار در سینمای امروز ایران برخلاف سینمای موسوم به فیلمفارسی (سینمایی که در سالهای قبل از انقلاب توسط زنده یاد هوشنگ کاووسی و منتقدان دیگری بسیار نکوهش میشد) چندان خریداری ندارد. اینکه نوشتهام نسبت به سالهای قبل به خاطر این است که در سالهای دور فردین نماد نوع دوستی، گذشت، جوانمردی، کمک به فقرا و.....بود و علاوه بر فیلمهایی با بازی او سایر آثار نیز به مضامین انساندوستانه گوشه چشمی داشتند. گوشه چشمی که در اغلب اوقات سطحی، غیرواقعی و کاملا تکراری بود. شاید همین امر باعث شد تا در آثار فیلمسازان برتری مثل مهرجویی، کیمیایی، نادری، شیردل، گلستان، هژیر داریوش، تقوایی و هریتاش نشانی از ضیافتهای انسانی و کمک به هم نوع و... نباشد. فیلمهای این فیلمسازان بیشتر بر مدار نقد معضلات اجتماعی و به تصویر کشیدن لحظات سخت و بد سرانجام زندگی شخصیتها قرار میگرفت. فیلمسازان خوبی همچون بهرام بیضایی در رگبار و علی حاتمی در بابا شمل و حسن کچل اگر برای لحظاتی به سراغ صحنههای با موقعیتی انسانی میرفتند در کلیت تن به صحنههایی میدادند که به تصویر کشیدنش دغدغه فیلمسازان آگاه و دردمند و درد شناس است. دردشناسی که تکرار بیش از حدش ممکن است دردی بر دردهای مردمان گرفتار در جامعهای نابسامان باشد. شاید به همین دلیل است که تصور میکنم فیلم میهمان مامان از یک نظر جایگاه ویژهای در کارنامه هنری داریوش مهرجویی و تاریخ سینمای ایران دارد. از نظر طرح دغدغههای انسانی! ضیافتهای دوستداشتنی! کمک به ه