جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
۱۳۹۹/۰۳/۱۷ / /
قربانی سکوتها و مطالبه نکردنها
«دل بار گران است، ببر؛ مال تو باشد.» شاید این سروده سیدمهدی موسوی، انگیزه رومینا برای دل بستن به کسی بود که تصور میکرد «همراه» خوبی است. خرده نگیریم که سن رومینا، سن تحلیل اینچنینی مساله نبود که اگر چنین باوری داشته باشیم، پس فریادهای مکرر «نه به کودک همسری» بجاست و اگر بپذیریم که او دل سپرده است چون عشقی از درون خانواده دریافت نکرده و «دست پدرانه»ای تار مویش را شانه نزده و برایش از آیندههای روشن و تلاش برای خوشبختی نگفته است، باید ریشه پناهنده عاطفی شدن رومینا را در مفهوم «مرد بودن» در جامعهای جستوجو کنیم که سر از تن جدا میکند و در عزای سرِ بریده، جامه سیاه به تن میکند و آگهی ترحیم پرمعنایی منتشر میکند و اینگونه پرچم غیرت را بالا نگه میدارد. چقدر دقیق احسان انصاری در این بیت اشاره میکند که: همین که رانده و بیسر پناه شد کافی است/ برای کشتن یک غنچه، داس لازم نیست. اما سوال اصلی این است چند رومینا تاکنون، قربانی داسهای پیدا و پنهان شدهاند؟ کاش در پی هر رخداد اینگونهای، موضوع زن و زن بودن بلافاصله به مساله سیاسی تبدیل نشود و در تحلیلها انصاف رعایت شود. راه درمان ریشه، پیرایش سرشاخهها نیست. دختران این مرز و بوم گسترده، این فرش سرزمین سرشار از نقش و نگار فرهنگها و قومیتهای گوناگون، تبعیض را تا مغز استخوان درک کردهاند. ریشهاش عرف است یا سنت یا بدفهمی و برداشت نادرست از دین و مذهب؛ هرچه که هست، تبعیض بوده و هست. تبعیضی که مانند قانون بقای انرژی ماندگار بوده و فقط از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود. رومیناهای بسیاری به جرم دختر بودن از حق تعیین سرنوشت خود محروم ماندند، بنا به مصلحتی که دیگران تشخیص دادند مسیر زندگیهایشان رقم خورد و هرگز، هیچیک از حقوق انسانیشان مدنظر قرار نگرفت. مگر میشود زن باشی و این مسائل برایت ناآشنا باشد؟ و این جهلِ مرکبِ خاموشی اقتضایی است که تصور میکنیم آنچه را که نگوییم، نیست. و چه زیبا میگوید فاضل نظری که: «رازی نهفته در پس حرفی نگفته است/ مگذار درد دل کنم و دردسر شود»
اصفهان اسرائیل ایران پرسپولیس فوتبال رژیم صهیونیستی سیل استقلال حمله ایران به اسرائیل عملیات وعده صادق لیگ قهرمانان اروپا فلسطین