شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024


۱۳۹۹/۰۸/۰۶ / /
امید من تویی
می‌خواست بگوید: «اتفاقا باید خوشحال باشی. چرا ناراحت می‌شوی؟ اینکه از تو انتظار دارم حداقل در مسیر وگان شدن قدم ‌برداری، جای خرسندی دارد. نمی‌دانم چرا انتظارم را به عنوان تحمیل عقاید برداشت می‌کنی. چنین انتظاری فقط یک معنی دارد: تو را پاک‌تر و خوش‌قلب‌تر از آن می‌دانم که لذت 10 دقیقه‌ای یک غذا را به جان موجودی زنده ترجیح دهی.» می‌خواست برایش توضیح دهد که برخلاف انتظارات، امید چندانی به وگان شدن جهان ندارد. نه آنکه نشود. اتفاقا بیشتر از همیشه می‌شد به چنین اتفاقی دل بست. به هر حال، علاوه بر فراوانی میوه‌ها و سبزیجاتی که اکنون می‌توان در هر 4 فصل آنها را پیدا کرد، محصولات گیاهی تولید شده در این چند سال، کار را راحت‌تر هم کرده‌اند. در این میان، وضعیت گرمایش جهانی و بحران‌های زیست‌محیطی و اجتماعی قرن 21 نیاز به تغییر اساسی در سبک غذایی را طلب می‌کنند. شهروندان این سیاره خاکی هم احتمالا باید در عصر ارتباطات، بیش از همیشه از پیامدهای گسترده کوچک‌ترین تصمیمات‌شان آگاه شده و آرمانگراتر باشند. با تمام این احتمالات و هموار بودن مسیر، امید چندانی نداشت. هنوز خودخواهی‌ها و بی‌عاطفگی‌ها فراوان بودند. شاید هم کسی «اثر پروانه‌ای» را جدی نمی‌گرفت یا به قدرت خود ایمان نداشت. شاید هنوز اکثر مردم فقط خود را متاثر از دولتمردان و جامعه می‌دیدند و باور نداشتند که این ارتباط دوطرفه‌ است. می‌خواست به او بگوید که «حتی وقتی مأیوس و فرسوده می‌شوم، باز به تو امید دارم. کاش از این موضوع خوشحال باشی. به هر حال، تو همیشه اسطوره‌ام بوده‌ای و تجلی جهان آرمانی‌ام را ابتدا در تو می‌دیده‌ام. هنوز هم اگر بتوان امیدوار ماند و به عدالت‌طلبی و آرمان‌خواهی کسی دل بست، آن یک نفر تو خواهی بود.»